آنچه در این متن میخوانید:
آشنایی با تفکر انتقادی
مقدمه
یکی از ویژگیهای اساسی انسان، آگاهی از رفتار خود و برخورداری از قدرت تفکر است؛ به عبارت دیگر انسان میتواند از رفتار خود، آگاه باشد و در برخورد با مسائل و امور متفاوت از قدرت تفکر استفاده کند. تفکر در معنای وسیع کلمه به معنای جستجوی شعور و آگاهی است. شعوری که معطوف به دستیابی معرفت موجود، ارزشیابی آن و نیز معطوف به تولید معرفت جدید فرایند تفکر است، فرایندی که عناصر و کارکردهای مختلفی دارد. از تعامل عناصر مختلف و ترکیب کارکردهای متفاوت، عناصری در ذهن شکل میگیرد که تفکر نامیده میشود. تفکر را به عنوان بازآرایی یا بازنمایی و یا تغییر اطلاعات کسب شده از محیط با استفاده از نمادها و اطلاعات ذخیره شده در حافظه بلندمدت تعریف کردهاند. از سویی دیگر، کوپر و پیتون با اشاره به این نکته که اگرچه واژه انتقادی به معنای عیبجویی، خرده گرفتن و پیدا کردن اشتباهات است، ولی از واژه یونانی کریتیک به معنی هنر قضاوت و کلمه لاتین Criticus گرفته شده که خود به معنای تمیز و تشخیص دادن و جدا ساختن سره از ناسره است و مبنای آن تحلیل و قضاوت دقیق درباره پدیدههاست. پس ریشه واژه انتقاد به معنای داوری و قضاوت کردن است. انتقاد عبارتست از بررسی آگاهانه، فنی و نظاممند در جهت ارزیابی دقیق و اصولی یک تفکر، عمل و باور انجام شده، به منظور صراحت بخشیدن و برجسته نمودن نقاط قوت و ضعف آن. تفکر انتقادی (تفکر سنجشگرانه اندیشی) یکی از حیاتیترین مهارتها در جامعه امروز است و کمبود این توانایی میتواند انسانها را از مشارکت مؤثر در جوامع باز دارد. تفکر انتقادی یکی از مهارتهای حائز اهمیت در تصمیمگیری است. تفکر انتقادی یک نوع فعالیت شناختی به منظور درک و ارزشیابی یافتهها و پدیدهها بر اساس استدلال و تحلیل میباشد. همچنین پرورش قدرت تفکر یکی از اهداف اصلی آموزش محسوب میشود. تفکر در مورد تفکر، در راستای بهبود فرایند تفکر قطعاً در قلب تفکر انتقادی جای دارد.
تفکر همگرا و واگرا
گیلفورد تفکر را به دو نوع همگرا و واگرا تقسیم نمود. در تفکر همگرا (منطقی) شخص با ارزیابی یک موقعیت خاص در سایه تجربیات قبلی خود میتواند درستترین مسیر را انتخاب و به سوی یک راهحل مناسب حرکت کند؛ اما تفکر واگرا (خلاق) مستلزم گشودن ذهن در برابر راهحلهای تازه و روشهای جدید انجام کارها است. در این شیوه تفکر، فرد به جای حل مسائل از طریق روشهای منطقی همیشگی سعی میکند قضاوت و تصمیمگیری را به تأخیر افکند تا فرصت بیشتری برای یافتن راهحلهای ابتکاری و متفاوت داشته باشد.
هوش اجرایی
اجرا، یک مسئله بزرگ و مورد توجه در دنیای تجارت امروزی است و غفلت از آن بزرگترین مانع برای موفقیت و علت بسیاری از ناامیدیهایی است که به اشتباه به علل دیگری نسبت داده میشود. هوش اجرایی امکان توسعه یک استراتژی بزرگ را فراهم میکند و انجام وظایف به سمت آن استراتژی را پشتیبانی میکند. ثابت شده است که آزمونهای هوش، عملکرد مدیریتی را پیشبینی میکنند. با این حال، به خاطر نقصها و ضعفهای این آزمونها، دیگر از آنها به عنوان ابزاری برای سنجش تواناییها و استعدادهای مدیریتی استفاده نمیشود. هوش اجرایی میتواند معیاری برای مقایسه افراد در زمینه هوشمندیهای شغلی بنیادی برای عملکرد حرفهای فراهم آورد. نکته مهمتر آنست که مفهوم هوش اجرایی استعدادهایی را مشخص و معرفی میکند که به یاری آنها مدیران میتوانند بارها و بارها تصمیم درست و اقدام شایسته را انتخاب کنند. هوش اجرایی، از مجموعهای از مهارتهای پایدار و درهمتنیده تشکیل شده که اساس رفتار اجرایی و مدیریت هوشمندانه را شکل داده و بر تمام جنبههای تصمیمگیری تأثیر میگذارد و مقیاسی است که نشان میدهد افراد یا سازمانها چگونه اهداف مهم و حیاتی خود را اجرایی میکنند. هوش اجرایی مجموعهای متمایز از استعدادهاست که یک فرد در سه حیطه اصلی کاری از خود به نمایش میگذارد: 1) به انجام رساندن وظایف شغلی؛ 2) کار کردن با دیگران و در میان دیگران؛ 3) ارزیابی خویشتن و انطباق رفتار بر مبنای آن. هر چه فرد در این سه حیطه ماهرتر و ورزیدهتر باشد، میزان هوش اجرایی او نیز بیشتر است. واضح است که هوش اجرایی از یک توانایی منفرد یا مهارت جداگانهای تشکیل نشده است بلکه هوش اجرایی آمیزهای از استعدادهای اساسی است که فرآیند تصمیمگیری یک فرد و مسیر رفتار او را هدایت میکند. چرا که این هوش دربرگیرنده توانایی به کار بردن ماهرانه اطلاعات در دسترس به عنوان یک راهنما برای تفکر و عمل کردن است.

تفکر انتقادی تلاش و پیگیری ماهرانهای است برای دست یافتن به بهترین راهحل که میتوان از طریق شناخت دقیق مشکلات و به کار گرفتن همه اطلاعات در دسترس و ارزشمند به آن نائل شد. تفکر انتقادی به عنوان زیربنای هوش اجرایی از سوی پژوهشگران دانشگاهی و رهبران حرفهای و تجاری به عنوان عامل اصلی موفقیت شناخته و معرفی شده است. تفکر انتقادی، نقش تعیینکنندهای در اینکه افراد برای شناخت بهترین شیوه دستیابی به هدفی خاص یا مواجه شدن با یک موقعیت دشوار و پیچیده، اطلاعات را تا چه اندازه به طور ماهرانه گردآوری، پردازش و به کار میگیرند، دارد. مدیران اجرایی بزرگ در چند دهه اخیر صرفاً افراد عمل نبودند، بلکه از لحاظ اندیشه و تفکر نیز افرادی توانمند بوده و با بازنگری دقیق شواهد، نتیجهگیری میکردند و تفکر انتقادی آنان است که باعث میشود آنها در مقایسه با سایر همکاران و رقیبان عملکرد اثربخشتر و موفقتر در حرفه و کسبوکار خود داشته باشند. توانمندیهای تفکر برتر این رهبران، آنان را قادر میسازد که شرایط اقتصادی پیچیده را برای خود ارزیابی کرده و واکنش مناسبی به مسائل اساسی ارائه دهد. آنها در هنگام بروز مشکلات میتوانند به درستی و با دقت علل بروز مشکلات را شناسایی کرده و به سرعت اقدام مناسب برای حل آنها را انجام دهند. پذیرفتن این نکته که نوعی تفکر انتقادی وجود دارد که به طور مستقیم با حرفه و تجارت مرتبط است مسیر شناخت هوش اجرایی را هموار میسازد. هوشی که به توانایی افراد برای تفکر انتقادی در همه ابعاد و حیطههای فعالیت حرفهای و مدیریت اشاره دارد. مدیران اجرایی برجسته، به دلیل تفکر انتقادی برترشان در مقایسه با همتایانشان، به دفعات بیشتری به راهحلهای درست نائل میشوند. تفکر انتقادی، در واقع شکلی از هوش است، مجموعهای پویا، سازگار شونده و فراگیر از مهارتهای شناختی که در موقعیتهای شغلی و حرفهای به کار گرفته میشود و این در واقع همان پدیدهای است که اخیراً به نام هوش اجرایی نامیده شده است.
تاریخچه تفکر انتقادی
تفکر انتقادی نخستین بار توسط برخی فلاسفه در حدود 350 سال قبل از میلاد، مطرح شد. نوشتههای سقراط، افلاطون و ارسطو، شاگردان آنها را به اکتشاف نظریهها و مفاهیم تشویق میکرد. فلسفههای آنان دربردارنده این مطلب بود که غالباً نتیجه نهایی تجزیهوتحلیل واقعیتها و قضایا آن چیزی نیست که در ظاهر امر به نظر میرسد. کندوکاو و تجزیهوتحلیل قضایای مربوط به یک واقعیت و تصمیمگیری توأم با آن به منظور کندوکاو کامل مزایا و مخاطرات هر تصمیمگیری، ضروری است. همچنین نظریههای نوین درباره تفکر انتقادی با تفکرات لوگان و کمیسیون ملی آموزش عالی آمریکا در سال 1983 تداوم یافت که در آن بررسی انتقادی شرایط و قضایای مربوط به آموزش آمریکا برای کندوکاو سهم تفکر انتقادی در آموزش جوانان آمریکا به کار گرفته شد. این بررسیها، نتایج بهینه برآیندهای تفکر انتقادی را در اختیار مؤسسات آموزشی قرار داد. لوگان به اجرای یک مطالعه بر 874 دانشجوی جامعهشناسی پرداخت و چنین نتیجه گرفت که تمام این دانشجویان در همه سطوح کالج (از دانشجویان جدیدالورود گرفته تا فارغالتحصیل) در توانمندی تشخیص تفکر غیر انتقادی یا ناسالم، نمره بسیار کمی را احراز نمودهاند. در حالیکه فهم رهیافتهای این چنین اطلاعاتی مشکل بود. نتایج بررسیهای کمیسیون ملی آموزش عالی در سال 1983 که در گزارشی با نام «ملتی در معرض خطر» آورده شده بود، باعث تشویق مسئولان آموزش عالی برای نگاه جدی به موانع موفقیتهای دانشجویان آمریکایی شد. در همان چارچوب زمانی در یک مطالعه انجام شده درباره تفکر انتقادی، نوریس نتیجهگیری کرد که عملکرد تفکر انتقادی دانشجویان در مراحل مختلف تحصیل پایینتر از سطحی است که باید باشد؛ بنابراین در دهه 1980 به رفع این نقیصه که در سیستمهای آموزشی و نهایتاً در محیطهای کاری آمریکا ریشه دوانیده بود، توجه خاص مبذول شد. بهزعم برخی صاحبنظران نظیر فیشر آنچه دیویی به عنوان تعریف تفکر تأملی یا تفکر انعکاسی ارائه کرده است، یعنی بررسی فعالانه، مستمر و دقیق یک عقیده یا شکل مفروضی از دانش، در پرتو زمینههایی که از آن حمایت میکند. در حقیقت تعریفی برای تفکر انتقادی است و به همین دلیل است که وی را پدر تفکر انتقادی مدرن میدانند.
ماهیت تفکر انتقادی
دیویی، ماهیت و ذات تفکر انتقادی را قضاوت معلق یا بدبینی سالم (نقد سازنده) و پرهیز از تعجیل در قضاوت تعریف میکند؛ به عبارت دیگر، او تفکر انتقادی را بررسی فعال، پایدار و دقیق هر عقیده یا دانش میداند. از دیدگاه توماس تفکر انتقادی مستلزم آگاهی از روند اندیشیدن خود و تعمق در تفکر نسبت به خود و دیگران به عنوان یک هدف شناختی است. این نوع تفکر، باعث تعیین و کشف نقایص موجود در دانش شده، امکان شناسایی عمیقتر روش یادگیری را فراهم میآورد. تفکر انتقادی توانایی تفکر شفاف و منطقی و همچنین فهم ارتباط منطقی بین ایدهها میباشد. ممکن است تفکر انتقادی به عنوان توانایی عجین شدن در تفکر تأملی و مستقل توصیف شود. در اصل، تفکر انتقادی شما را ملزم میکند که از توانایی خود برای استدلال استفاده کنید، به طوری که یک یادگیرنده فعال باشید نه یک گیرنده غیرفعال اطلاعات. متفکران انتقادی به جای اینکه ایدهها و فرضیات را به راحتی بپذیرند، آنها را به دقت زیر سؤال میبرند. آنها همیشه در پی تعیین این موضوع هستند که آیا ایدهها، استدلالها و یافتهها میتوانند کل تصویر را ارائه میکنند. متفکران انتقادی مسائل را به طور سیستماتیک شناسایی و تحلیل میکنند، نه با شهود یا غریزه. شخصی که مهارت تفکر انتقادی دارد میتواند:
- پیوندهای بین ایدهها را فهم نماید.
- اهمیت و ارتباط استدلالها و ایدهها را تعیین کند.
- استدلالها را بشناسد، بسازد و ارزیابی کند.
- ناسازگاریها و خطاها در استدلالها را شناسایی کند.
- مسائل را با روشی منسجم و منظم بررسی کند.
- در توجیه فرضیات، باورها و ارزشهای خود تأمل کند.
تعاریف تفکر انتقادی
مقایسه تفکر انتقادی با تفکر عادی به تعریف تفکر انتقادی کمک میکند. در تفکر عادی، فرد به حدس زدن، ترجیح دادن، گمان کردن، قضاوت کردن بدون معیار و… میپردازد، در حالیکه در تفکر انتقادی به برآورد کردن، طبقهبندی کردن، درک اصول، ابراز عقیده با دلیل، قضاوت کردن بر اساس معیار مشخص و… به حل مسائل پرداخته میشود. روانشناسان شناختی، تفکر انتقادی را تصمیمگیری و قضاوت میدانند. در واقع تعریف واحدی از تفکر انتقادی وجود ندارد؛ شاید به این علت که مدل نظری غالبی درباره تفکر انتقادی وجود ندارد. بنیاد تفکر انتقادی تفکر انتقادی را «هنر تفکر کردن تحلیلی و ارزشیابانه به منظور بهبودبخشی تفکر» تعریف کرده است.
تفکر انتقادی یک تحلیل است، یک تحلیل عینی است که شامل بررسی و ارزیابی یک وضعیت، یک رویداد یا یک موضوع خاص برای رسیدن به یک اجماع معین است. تفکر انتقادی به توانایی تحلیل عینی اطلاعات و قضاوت مستدل اشاره دارد که شامل ارزیابی منابع (نظیر دادهها، حقایق، پدیدههای قابل مشاهده و یافتههای پژوهش) میباشد. متفکران انتقادی میتوانند نتیجهگیری منطقی را از مجموعه اطلاعات به دست آورند و در حل مسائل و یا تصمیمگیریها میتوانند بین جزئیات مفید و غیرمفید تفاوت قائل شوند.
تفکر انتقادی یعنی بیدلیل چیزی را نپذیریم و بیدلیل آن را رد نکنیم.
اهمیت تفکر انتقادی
اهمیت پرورش مهارتهای تفکر در حدی است که برخی صاحبنظران تفکر انتقادی را هدف عمده تحصیلات و تجارب دانشگاهی برشمردهاند و معتقدند آموزش فقط یاد دادن تفکر به فراگیر است. البته متفکران انتقادی در محیط کار نیز بسیار مهم هستند زیرا شرکتها همیشه به راهحلهای بهتر و آگاهانهتر نیاز دارند. تفکر انتقادی در محیط کار به شما کمک میکند تا بتوانید:
- تصمیمگیری را بهبود دهید، اعتبار استدلالها و تأثیر بالقوه آنها را ارزیابی کنید.
- نظرات خود را در مورد یک موضوع شکل دهید، اخلاق و اعتمادبهنفس شخصی خود را توسعه دهید.
- با همکاران و سرپرستان خود در یک سطح عمیقتر و روشنفکرانهتر مشارکت کنید تا روابط کاری محکمتری برقرار کنید.
- کار خود را ارزیابی کنید تا روشهای بهبود کیفیت و کارایی را تعیین کنید.
- مهارتهای درک بهتر را در گفتگو و مطالعه کردن پرورش دهید.
منبع: فقیهیپور، جواد و کشاورز، میثم (1400)؛ تفکر انتقادی، تهران، انتشارات دارالفنون، چاپ اول.
سرفصل دوره آموزشی تفکر انتقادی
بخش اول: تعاریف تفکر انتقادی
بخش دوم: مفاهیم تفکر انتقادی
بخش سوم: آموزش تفکر انتقادی
بخش چهارم: مهارتهای تفکر انتقادی
بخش پنجم: بهبود و توسعه تفکر انتقادی
بخش ششم: بازیها و تمرینات تفکر انتقادی
شرکت در دوره تفکر انتقادی برای چه کسانی مفید است؟
1- افرادی که به جای «فکر کردن» بر «تفکر کردن درست» تاکید دارند.
2- افرادی که میخواهند در زندگی شخصی خود تصمیمات درستی بگیرند.
3- افرادی که میخواهند از زودباوری در تصمیمگیری اجتناب نمایند.
4- افرادی که میخواهند از لجبازی در تصمیمگیری اجتناب نمایند.
5- افرادی که میخواهند از ضررهای هنگفت و سنگین ناشی از تصمیمات خود جلوگیری نمایند.
6- افرادی که علاقهمند به فعالیت به عنوان یک مشاور حرفهای هستند.
7- دانشجویانی که علاقهمند به یادگیری عمیق مباحث مدیریتی میباشند.
8- دانشآموختگان و کارکنانی که علاقهمند به تصدی پستهای مدیریتی در شرکت یا سازمانهای خصوصی و دولتی میباشند.
9- مدیرانی که میخواهند تصمیمات موثری را در شرکت یا سازمان خود بگیرند.

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.