آنچه در این متن میخوانید:
اهمیت جلسات مشاوره انتخاب مسیر تحصیلی و شغلی
چه بسا افراد بسیار زیادی در جامعه که پس از طی دوره کارشناسی و یا ارشد، احساس عدم ارتباط و علاقه با رشته تحصیلی خود مینمایند و تصمیم به تغییر در رشته تحصیلی و یا شغل خود میگیرند. در واقع بسیاری از ناکامیها، سرخوردگیها، احساس شکستها، عدم رضایت شغلی و در نهایت عدم موفقیت افراد، ریشه در انتخاب اشتباه رشته تحصیلی و شغلی دارد.
یکی از دغدغههای اکثر افراد جامعه، موفقیت تحصیلی خود و یا فرزندانشان میباشد. قطعاً این موفقیت متاثر از انتخاب یک رشته دانشگاهی متناسب و به تبع آن دست یافتن به یک شغل مناسب میباشد. شغلی که ضمن کسب درآمد مطلوب، در حوزه علاقهمندی فرد نیز باشد که در این صورت وی احساس نشاط و رضایتمندی خواهد داشت.
به طور کلی والدین در مواجهه با انتخاب مسیر تحصیلی فرزندانشان یکی از چهار رویکرد زیر را اتخاذ مینمایند:
رویکرد منفعلانه: والدین ممکن است انتخاب مسیر تحصیلی و شغلی را به خود فرزندان واگذار کنند و با اتخاذ یک رویکرد منفعلانه از پذیرفتن این مسئولیت خطیر شانه خالی کنند که با توجه به دانش اندک و تجربه ناچیز فرزندان در خصوص انواع رشتههای تحصیلی و همچنین عدم آشنایی با مشاغل مختلف، احتمال موفقیت آنان ضعیف خواهد بود.
رویکرد هیجانی: در این رویکرد والدین سعی میکنند فرزندان خود را به سمت آرزوهای تحققنیافته خود سوق دهند. این بدان معناست که والدین اینگونه تصور میکنند که شغلی که آنها آرزو داشتهاند ولی بدان دست نیافتهاند، قطعاً مسیر موفقیت فرزندشان محسوب میگردد. این تصور نادرست متاسفانه پیامدهای گزافی برای فرد، خانواده و جامعه در پی خواهد داشت و در واقع در این رویکرد، فرزند بر اساس علایق پدر یا مادر نسبت به انتخاب رشته تحصیلی و شغل آینده خود اقدام مینماید که این رویکرد نیز شانس موفقیت فرد را پایین میآورد؛ چرا که علایق و تیپ رفتاری فرزندان در آن نادیده گرفته شده است.
رویکرد کدخدامنشانه: در این رویکرد والدین به یک مرجع به ظاهر معتبر به مثابه یک کدخدا مراجعه میکنند و از وی درخواست تعیین رشته تحصیلی و شغل مناسب برای فرزندانشان مینمایند. در این حالت، منبع به ظاهر معتبر یا همان کدخدا میتواند یک فرد موفق در بازار، مدیر یک سازمان و یا یک فرد تحصیلکرده باشد که بر اساس تجربیات خود اقدام به صدور رهنمودهایی میکند که چه بسا هیچ سنخیت و تناسبی با علایق و روحیات فرزند آنان ندارد که در این رویکرد احتمال موفقیت فرزند آنان امری اتفاقی و شانسی خواهد بود.
رویکرد مثلث هدفگذاری هوشمندانه: بر اساس این رویکرد میتوان مسیر تحصیلی و شغلی افراد را بر اساس نوع تیپ رفتاری، لنگرگاههای شغلی و همچنین تحلیل SWOJ به صورت اثربخشی ترسیم نمود. شایان ذکر است که این رویکرد یک تکنیک ابداعی توسط دکتر جواد فقیهیپور بوده که مستخرجه از مطالعات و مشاورههای گسترده کلینیکی ایشان در حوزه رفتارشناسی، مدیریت رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی میباشد.
در نهایت لازم به ذکر است که نتایج رویکرد اول، دوم و سوم به احتمال زیاد باعث تخصیص هزینههای بیهوده و همچنین اتلاف وقت و انرژی میگردد. این در حالیست که رویکرد چهارم مسیر تحصیلی و شغلی متناسب با تیپ رفتاری و علایق فرد را ارائه میدهد که در نتیجه وی به سمت موفقیت گام برمیدارد.
منبع: فقیهیپور، جواد (1399)؛ جزوه مدیریت رفتار سازمانی، دانشپذیران دوره کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار دانشگاه تهران، منتشر نشده.
شرکت در این جلسات برای چه کسانی مفید است؟
دانشآموزان پایه دهم به بالا
دانشجویان رشتههای مختلف تحصیلی
تمام افرادی که از رشته تحصیلی و شغل خود رضایت کامل را ندارند.
تمام والدینی که در قبال موفقیت فرزندانشان احساس مسئولیت میکنند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.