مهارتهای حل تعارض
ماهیت اخلاق
اخلاق در اصطلاح، به آن دسته از صفات مثبت اطلاق ميشود كه با هنجارهاي جامعه همخواني دارند. اخلاق را گاهي وصف حالت يا رفتار ميدانيم و گاهي مرادمان از آن، دانش نظاممند است. به عقيده قراملكي، اخلاق، رفتار ارتباطي پايدار مبتني بر رعايت حقوق طرف ارتباط است. بر اساس اين تعريف، اخلاق به نسبت بين دو امر اطلاق ميشود: كسي كه رفتاري انجام ميدهد و كسي يا چيزي كه به نحوي هدف آن رفتار قرار ميگيرد. دامنه اخلاق را در حد رفتارهاي فردي تلقي ميكنند، اما رفتارهاي فردي وقتي كه در سطح جامعه يا نهادهاي اجتماعي تسرّي پيدا ميكند و شيوع مييابد، به نوعي به اخلاق جمعي تبديل ميشود كه در فرهنگ جامعه ريشه ميدواند و خود نوعي وجه غالب مييابد كه جامعه را با آن ميتوان شناخت. اخلاق، یعنی رعایت اصول معنوي و ارزشهایی که بر رفتار شخص یا گروه، حاکم است؛ مبنی بر اینکه درست چیست و نادرست کدام است. اخلاق، مفاهیمی چون اعتماد، صداقت، درستی، وفاي به عهد، عدالت و مساوات، و فضایل شهروندي و خدمت به جامعه را در بر میگیرد. اخلاق را گاهی به چند قسم تقسیم میکنند: اخلاق فردي؛ اخلاق اجتماعی؛ اخلاق خانواده؛ اخلاق معلم؛ اخلاق دانشجو و غیره. تقسیمات اخلاق، به اعتبار ارتباطات و موقعیتهاي مختلفی است که انسان دارد. انسان در رابطهها و موقعیتهاي گوناگونی قرار دارد؛ در خانه، در موقعیت پدر، مادر، همسر یا فرزند است و با اعضاي دیگر خانواده رابطه دارد؛ در کوچه و محله، همسایه است و با همسایگان دیگر رابطه دارد؛ در جامعه، در موقعیت شغلی خویش، یا معلم و مربی است یا متعلم و متربی؛ گاه طبیب است، گاه فرمانده، مدیر یا رئیس. شخص در هر یک از این موقعیتها، به تناسب با افراد رابطه دارد. اخلاقیات به عنوان مجموعهاي از اصول، اغلب به منشوري براي راهنمایی و هدایت تعریف میشود. این مجموعه اصول، چارچوبی براي اقدام ارائه میکند. اخلاقیات، ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ با ارزشها دارند و به آن همچون ابزاري نگریسته میشود که ارزشها را به عمل تبدیل میکند.
ترمینولوژی اخلاق
اخلاق در لغت به معناي عادت و رويه است. البته به معنای سرشت و سجیه نیز به کار رفته است. چنانکه در مصباح المنیر آمده است: « الخلق بضَمَّتَین السجیه» یعنی خلق با دو ضمه به معنای سرشت است. اعم از اینکه سجیه و سرشتی نیک و پسندیده باشد مانند جوانمردی و دلیری؛ یا زشت و ناپسند باشد مانند فرومایگی و بزدلی. لغتشناسان عموماً آن را با واژه خَلق هم ریشه دانستهاند و در مقابل آن بکار بردهاند. وقتی گفته ميشود فلان کس خُلق زیبایی دارد، یعنی نیرو و سرشت و صفت معنوی و باطنی زیبا دارد. در مقابل هنگامی که ميگویند فلان کس خَلق زیبایی دارد، به معنای آن است که دارای ظاهری زیبا و اندامی سازگار است. بعضی این واژه را به ملکات و صفات پایدار و راسخ اطلاق نمودهاند؛ بنابر این کسی را ميتوان دارای خلق شجاعت، انصاف و … دانست که در اثر تکرار عمل، این خوی در او ملکه شده باشد و در انجام کار تردیدی به خود راه ندهد.
تعریف اخلاق
صاحبنظران اخلاق را بر حسب مبادي گوناگونی تعریف کردهاند. به عنوان نمونه، فلاسفه و علماي اسلامی غالباً در تعریف اخلاق، صفات و رذایل را مبداء بحث گرفتهاند. از این نظر، چنان که ملاصدرا میگوید: اخلاق، جمع خُلق و به معناي مجموعهاي از صفات راسخ نفسانی تعریف میشود. از نظر جعفری لنگرودی، اخلاق مجموعهای از اصول و رسوم که جامعهای برای پیراستن اعمال و افعال خود از بدیها و گرایش به نیکوییها گرد آورده باشند؛ از فطرت آدمی و ادیان و تجارب زندگی، که به آنها به دیده احترام نگرند و سعی در کار بستن آنها کنند؛ تخلف از آنها وجدان آدمی را آزار دهد. علم حقوق و نیز شرایع مخصوصاً سعی در صیانت آنها ميکنند. رزنبرك([1]) اخلاق را این گونه تعریف میکند: اصول رفتاري فردي و گروهی که خوب یا بد، درست یا غلط، قابل قبول یا غیرقابل قبول تصور شدهاند. برخي ديگر از پژوهشگران، اخلاق را بدين صورت توصيف مينمايند: اخلاقي بودن و اخلاقي عمل كردن شامل انجام دادن اقدامهايي در جهت كسب اطمينان از اينكه رفتار اخلاقي همواره و در همه شرايط اعمال ميگردد. شایان ذکر است که اخلاق، به مجموعه اعتقادات ذهنی و باورها و ارزش داوريهاي انتزاعی محدود نمیشود بلکه نحوه خاصی از زندگی است. رفتارهاي اخلاقی در واقع شیوه معینی از زیستن است. در نظامهاي اخلاقی براي ارزش داوري، ملاكها و ترازوهاي مختلفی وجود دارد. این ملاكها، ملاك نهایی اخلاق است. در اخلاقی بودن هر اقدام میتوان«چرا» مطرح کرد و به صورت زنجیره استدلال خواهی به ملاك نهایی رسید. ملاك نهایی معنابخش همه اقدامهاي اخلاقی است. مسائل اخلاقی ویژگیهایی دارد. آنها بسیار فراگیر هستند. بستر مسائل اخلاقی ریشه در زمینههاي تربیتی، خانوادگی، فرهنگ اجتماعی، میراث تاریخی، نهادهاي دینی و غیره دارند. بدین جهت است که سنخ این مسائل در جوامع و کشورهاي متفاوت، مختلف است. از سویی کائوگ و جاتر([2]) معتقدند که موضوعاتی همچون انصاف، تصمیمگیري در خصوص اینکه چه چیزي درست یا نادرست است و نیز مشخص کردن مقرراتی که رفتار مسئولانه بین افراد و گروهها را تأیید میکند، در حوزه اخلاقیات قرار دارند. در حقیقت اخلاق دانشی است که الگوهاي رفتار ارتباطی افراد و سازمانها را در قبال خویش و دیگران تنظیم میکند. دانشی نظاممند که به الگوهاي رفتار ارتباطی درون فردي، بین فردي و برون فردي بر مبناي اراده و عقل میپردازد و مبتنی بر رعایت حقوق دوطرف ارتباط میباشد. در این معنا انسان موجودي است آگاه، مختار و مسئول که با محیط در تعامل است و بر مبناي رفتارهاي خوب و بد دو رویکرد دارد: بحث نظري و علمی و بحث مربوط به رفتارهاي عینی و واقعیت خارجی. در رهیافت اول اخلاق، مفهومی نظري است و از چیستی، علل و آثار رفتار خوب و بد بحث میکند. اما در رهیافت دوم اخلاق، علمی کاربردي است که به مباحث و معضلات علمی به نحو خاص و مستقیم اشاره دارد. بدین ترتیب در یک مفهوم کلی میتوان گفت که اخلاق مجموعه آرمان یا ایدهآلهاي، جامعه است. در این نگاه، تصمیمگیري اخلاقی از یک سو متأثر از ویژگیهاي شخصیتی افراد است و از سوي دیگر شرایط محیطی مثل فشارهاي گروهی و مسائل سازمانی از قبیل مقررات اخلاقی بر آن اثر میگذارند.
[1] Rosenborck
[2] Kaug & Jatter
امکان ثبت نظر جدید بسته شده است.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.