شکلگیری نگرش
چگونه نگرش شکل میگیرد؟ شکلگیری نگرش نتیجه یادگیری، الگوبرداری از دیگران و تجربیات مستقیم در مواجهه با دیگران و سایر موقعیتهاست. نگرشها بر تصمیمات ما تأثیر میگذارند، رفتار ما را هدایت میکنند و بر آنچه به طور انتخابی به یاد میآوریم تأثیر میگذارند. نگرشها دارای نقاط قوت متعددی هستند و مانند اکثر چیزهایی که از طریق تجربه آموخته میشوند یا تحت تأثیر آنها قرار میگیرند، میتوان آنها را سنجید و آنها را تغییر داد.
نگرشهای یک فرد در محیط کار، تعیینکننده مهمی برای رفتارهای مرتبط با عملکرد نظیر کمیت و کیفیت تولید، تعهد سازمانی، غیبت، ترک خدمت و… هستند. به طور کلی، نگرشهای فرد بر عملکردش تأثیر میگذارد تا به روشی خاص عمل کند. اینکه آیا نگرش باعث ایجاد یک رفتار خاص میشود به عوامل مختلفی از جمله فشارهای خانواده و همسالان، تجربیات کاری گذشته و حال و همچنین هنجارهای گروهی (استانداردهای رفتاری) بستگی دارد. به عنوان مثال، افراد ممکن است از شغل خود و یا شرکتی که در آن کار میکنند متنفر باشند اما ممکن است ترجیح دهند که ادامه همکاری دهند زیرا موقعیتهای کاری جایگزینی وجود ندارد. به همین ترتیب، افراد ممکن است کاری که انجام میدهند را دوست داشته باشند اما به دلیل عدم دریافت پاداش یا فشار از سوی همکاران، همکاری خود را متوقف کنند. چندین فرایند کلی وجود دارد که نگرشها از طریق آنها ایجاد میشوند:
- نگرشها، پیامد تجربیات (آزمونوخطا) فرد هستند؛
- نگرشها، گرایشهای ادراکی و سوگیریهای فرد هستند؛
- نگرشها، مشاهدات فرد از پاسخهای دیگران در یک موقعیت خاص هستند؛
- نگرشها، مشاهدات فرد از پیامدهای تجربیات دیگران هستند؛
نگرشها، دستورالعمل کلامی در مورد پاسخ مناسب به محرکهای خاص هستند.
در حالیکه برخی از نگرشها در اوایل زندگی ایجاد میشوند یعنی فرد از خانواده یا محیط فرهنگی آموخته است، اما بیشتر آنها به مرور و از طریق تجربیات زندگی و مشاهدات توسعه مییابند. بررسی مدلهای شکلگیری نگرش نشان میدهد که افراد میتوانند نگرشهای دوگانه داشته باشند. نوع اول، نگرشهای ضمنی است و از آنجا که به طور کلی از زمان یا نحوه شکلگیری نگرشهای ضمنی آگاهی دقیقی وجود ندارد مانند یک پیشزمینه پایدار در نظر گرفته میشود. تغییر نگرشهای ضمنی دشوار است زیرا خودکار و روتین هستند، به این معنی که وقتی افراد با محرکهای مربوطه مواجه میشوند ناخودآگاه مورد استفاده قرار میگیرند. برعکس، نگرشهای صریح نتیجه پردازش شناختی است و نگرشهایی هستند که افراد ترجیح میدهند و از آنها حمایت میکنند وقتی که به آنها فرصت داده میشود تا وضعیت یا محرکهای مربوطه را منعکس یا در نظر بگیرند.
نگرش و رفتار
والدین یا مدیرانی که سعی در ایجاد تغییرات عمده در خانواده یا سازمان دارند کار خود را اغلب با ارزیابی و سپس تلاش برای تغییر نگرش فرزندان یا کارکنان آغاز مینمایند. این رویکرد با این تفکر متعارف سازگار است که نگرشها بر رفتار تأثیر میگذارد. به طور کلی، باورها و ارزشها مقدم بر نگرشها هستند که پس از آن رفتار را تحت تأثیر قرار میدهند. با این حال، رابطه بین نگرش و رفتار تأیید نشده است. در حالیکه یک نگرش ممکن است منجر به رفتار خاصی شود، بسته به شرایط ممکن است این کار انجام شود یا نشود. در عین حال، گرچه نگرشها بر رفتار تأثیر میگذارند، تأکید بر این نکته نیز مهم است که رفتار نیز میتواند بر نگرشها تأثیر بگذارد.
همانطور که بخش قابلتوجهی از تحقیقات علوم اجتماعی تأکید میکند، یکی از مؤثرترین روشهای تغییر باورها و ارزشها، تغییر در رفتارهای مربوطه است. تغییر ارزشها و نگرشهای فردی، به ویژه آنهایی که عمیق هستند، بسیار دشوار است زیرا ارزشهای افراد بخشی از یک سیستم مرتبط به هم هستند که در آن هر ارزش با ارزشهای دیگر گره خورده و تقویت میشود؛ بنابراین، والدین یا مدیران باید دریابند عملاً غیرممکن است که بتوان یک ارزش خاص را جدا از سایر ارزشهای فرد تغییر داد. در عوض والدین یا مدیران با تمرکز بر رفتارها و تعاملات مربوطه میتوانند پیامدهای موردنظر خود را در فرزندان یا کارکنان شکل دهند. تغییر در رفتارها بهخودیخود، لزوماً به تغییر نگرش تبدیل نمیشود. در واقع، تغییر در نگرشهای فرد ممکن است برای مدت زمان قابلتوجهی منجر به تغییرات رفتاری شود و یا در برخی موارد هرگز رخ ندهد.
بنابراین، اگر قرار است تغییر نگرش رخ دهد، والدین یا مدیران باید از تغییرات رفتاری مربوطه با انگیزشهای درونی حمایت کنند که این امر تغییر را با سایر نگرشها و رفتارهای ارزشمند پیوند میدهد.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.