آنچه در این صفحه میخوانید:
- اهمیت برگزاری دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
- سرفصل دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
- منابع محتوایی دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
- نمونه اسلایدهای پاورپوینت دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
- مدت زمان دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
- نمونه گواهینامه پایان دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
- دورههای آموزشی برگزار شده با محوریت مدیریت شهرت سازمانی
- نیازسنجی آموزشی دوره مدیریت شهرت سازمانی
- رزومه استاد دوره؛ دکتر جواد فقیهیپور
اهمیت برگزاری دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
مقدمه
از دیرباز تاکنون، به ویژه در دههی اخیر، گرایش فزایندهای برای تعریف و ارزیابی شهرت سازمانی[1] در حوزهی بازرگانی و در محیطهای دانشگاهی وجود داشته است. بطور بالقوه، عدم اطمینان سرمایهگذاران، تحلیلگران، مشتریان و دیگر ذینفعان، برای ماندگاری یک فعالیت تجاری در بلندمدت بسیار مخرب است (رسنیک[2]، 2004)؛ این موضوع، نشاندهندهی اهمیت شناخت و مدیریت مناسب این ثروت غیر ملموس است.
شهرت سازمانی، برداشتی است که ذینفعان یک سازمان از آن دارند. شهرت یک سازمان میتواند به آن، برای دست یافتن به اعتماد و اعتبار در جامعه کمک کند، که این مسئله به نوبهی خود به سازمان برای رسیدن به مقاصد و اهدافش یاری میرساند (باور و اشمیتز[3]، 2011)؛ (ماهون و وارتیک[4]، 2003)؛ (روپر و فیل[5]، 2012). نقش سازمانها در جامعه با گذشت زمان تکامل پیدا کرده است، از تمرکز عمده بر صرفاً کسب سود برای ذینفعان، تا رویکردی با لحاظ کردن ذینفعان و جامعه با تمرکز بر مسئولیت اجتماعی سازمانی (کووی و براون[6]، 2001)؛ (استین[7]، 2003). این گسترش دامنهی مسئولیتها، یک شهرت چند بُعدی را به دنبال خواهد داشت و ورود به عصر جهانی شدن نیز کار سازمانها را برای مدیریت بدون توجه به محیط پیرامون دشوارتر کرده است. حریم خصوصی محدودتر و مسئولیت فزاینده، لزوم اتخاذ یک راهبرد کنشگرایانهتر از سوی سازمانها برای جلوگیری از آسیب به وجهه و شهرتشان را به وجود آورده است (روپر و فیل، 2012 ). برخورداری از یک شهرت پایدار در میان تمامی ذینفعان، موضوعی است که همهی برندها باید به آن توجه کنند، زیرا این مسئله به سازمان در مواجه شدن با محیطهای تنشزا کمک میکند؛ در زمان رویارویی با بحران، منبعی مهم برای دلگرمی است؛ میتواند یک مزیت رقابتی محسوب شود و به سازمان امکان جذب بهترین کارکنان را بدهد و وفاداری آنها تضمین کند (فرمن و آرگنتی[8]، 2005).
امروزه، واژه شهرت سازمانی با توجه به توانایی آن در اثرگذاری بر مزیت رقابتی و عملکرد شرکت در کوتاهمدت و بلندمدت، مورد توجه دانشگاهیان و محققان قرار گرفته است و این مسئله، تحقیق در خصوص ابعاد گوناگون شهرت سازمانی را در پی شده است. در حالی که مفهوم این واژه در وهله نخست، واضح به نظر میرسد، اما طیف وسیعی از تعاریف متضاد و روشهای اندازهگیری شهرت سازمان، به نوبه خود سبب ابهام در این واژه شده است. فامبران و ریندوا[9] (1996) بیان نمودند که مشکل موجود در تعریف شهرت، به واسطه تنوع دیدگاههای موجود در این زمینه است، که از جمله این دیدگاهها میتوان به دیدگاه بازاریابی، اقتصادی، حسابداری، جامعهشناسی، استراتژی و رفتار سازمانی اشاره نمود. وسعت تحقیقاتی که این مفهوم در آن توسعه یافته است، سبب ایجاد تناقض گشته و سبب شده است تا واژه شهرت، مترادف با بسیاری از واژههای دیگر بکار رود (فامبران و ونریل، 1997)؛ (واکر[10]، 2010).
با توجه به طیف گستردهای از تحقیقات در این زمینه و علاقه محققان به مفهوم شهرت سازمانی، تعجبآور نیست که بسیاری از واژههای دیگر از قبیل تصویر (یا تصویر برند)، هویت، پرستیژ، سرقفلی[11]، ارجمندی[12] و … مترادف با این واژه و یا نزدیک به آن در نظر گرفته شود (وارتریک، 2001). اخیراً نیز مفاهیم موقعیت[13] (جنسن و روی[14]، 2008) و نیکنامی[15] (ففر[16] و همکاران، 2010) را مترادف با مفهوم شهرت در نظر گرفتهاند. همانگونه که شنکار و یوچمن- یار[17] (1997) بیان نمودند واژگان مختلف جهت توصیف تمایز نسبی سازمانها در زمینههای گوناگون استفاده میگردد. به عنوان مثال، پرستیژ در مفاهیم جامعهشناسی، یک واژه ممتاز است، در اقتصاد از آن به عنوان شهرت یاد میشود، در بازاریابی تصویر نام دارد و در حسابداری به آن سرقفلی میگویند.
بنابراین، یک گام ضروری در توسعه درک افراد از شهرت سازمانی، شناسایی یک تعریف مناسب و درک رابطه بین آن و سایر واژگان مصطلح در این زمینه به ویژه، تصویر و هویت است. کاروانا[18] (1997) نیاز به توسعه چارچوبی برای درک بهتر منابع کلیدی شهرت سازمانی را ضروری میداند.
[1] Corporate reputation
[2] Resnick
[3] Baur & Schmitz
[4] Mahon & Wartick
[5] Roper & Fill
[6] Covey & Brown
[7] Steyn
[8] Foreman & Argenti
[9] Fombrun and Rindova
[10] Walker
[11] Goodwill
[12] Esteem
[13] Status
[14] Jensen and Roy
[15] Celebrity
[16] Pfarrer
[17] Shenkar and Yuchtman-Yaar
[18] Caruana
تعاریف شهرت
شهرت سازمانی، پدیدهی تازهای محسوب نمیگردد؛ بلکه از همان زمان که اصول اخلاقی مورد بحث قرار گرفتند تا به امروز مطرح بوده است (پاور[1]، 2007). اصطلاح شهرت در خلال دههی 1990 در امور بازرگانی پدیدار شد و بعدها به مفهومی سازمانی بدل گشت که در بسیاری از حوزههای مدیریتی، همچون بازاریابی، حسابداری و استراتژی سازمانی مورد استفاده قرار گرفت. شهرت سازمانی به عنوان تصوری که ذینفعان از میزان توانایی یک سازمان برای ارزشآفرینی در مقایسه با رقبا دارند تعریف میشود، اما این مفهوم، مفهومی غیرملموس است (ریندووا و همکارانش، 2005 ). از هر گروه یا فردی که میتواند بر دستیابی یک سازمان به اهدافش تاثیر بگذارد یا از آن متاثر شود به عنوان ذینفعان نام برده میشود (وارتیک، 1992). اهمیت شهرت سازمانی به دلیل تاثیرات مثبتی که بر سرمایهگذاران، خریداران و دیگر ذینفعان میگذارد به تدریج افزایش یافته است. از نقطه نظر یک سازمان، شهرت مطلوب شرایط قیمتگذاری بالا را فراهم میکند، باعث جذب کارکنان و سرمایهگذاران بهتری میشود و به دلیل وجود این باور که یک سازمان برخوردار از شهرت خوب برای دستیابی به درآمدهای قابل اطمینانتر در آینده است، شرکت قادر به کاهش دادن هزینهی سرمایه خواهد بود (هلم، 2007)؛ (اکلس[2] و همکاران، 2007)؛ (کومبس[3]، 2007).
بر اساس آنچه که در بالا ارائه شد، واضح است که یک شهرت سازمانی خوب به طور روز افزون تاثیر چشمگیری بر موفقیت سازمان دارد. هلم (2007) تصریح میکند که سود، کماکان عامل اصلی برای سرمایهگذاری است، اما اظهار میکند که میزان اهمیت شهرت سازمانی نیز در این مورد افزایش یافته است.
بررسی آثار علمی در زمینهی شهرت سازمانی نشان میدهد که نه تنها تعریف واحد و یگانهای از این مفهوم وجود ندارد بلکه تعاریفی که غالباً به طرز چشمگیری از هم متمایز و به گونهای با هم در تناقض هستند نیز فراوان به چشم میخورد و از آنجا که شهرت سازمانی یک مفهوم نسبتاً جدید است، دستخوش تغییرات مداوم میشود (بونتیس[4] و همکاران، 2007)؛ (گتسی و ویلسون[5]، 2001).
گتسی و ویلسون (2001) یکی از جامعترین تعاریفی که از شهرت سازمانی در آثار علمی پیدا میشود را ارائه کردهاند. آنها اطلاعاتی که با اکثریت تعاریف شهرت سازمانی سازگار بود را جمعآوری کرده و تعریف خودشان از این مفهوم را ساختند. مطابق آنچه گتسی و ویلسون (2001) بیان میکنند؛ شهرت سازمانی، ارزیابی کلی یک ذینفع از یک شرکت در طی زمان است. این ارزیابی براساس تجربیات مستقیم ذینفع با شرکت و هر شکل دیگری از ارتباطات که اطلاعاتی در مورد اقدامات شرکت و یا مقایسهی آن با اقدامات رقبای عمده، فراهم کند صورت میگیرد. براساس طبقهبندی گتسی و ویلسون (2001)، شهرت سازمانها از طریق ارتباط مداوم با ذینفعان شرکت از راه تبلیغات، روابط عمومی، وبسایتها، لوگوها، ارتباطات رسانهای، حمایت مالی و دیگر ابزارهای نوین ارتباط سازمانی ایجاد میشود. نکته مهمتر این است که شرکتها باید پیامهایی که از این راهها میفرستند را در عمل به اثبات برسانند (دیفوس[6]، 2000)؛ (بونتینگ و لیپسکی[7]، 2000)؛ (مارکن[8]، 2004)؛ (گناسی[9]، 2001). کاروانا (1997) اضافه میکند که شهرت میتواند حتی از طریق تجربیات غیرمستقیم با سازمان نیز شکل بگیرد که صحبتهای شفاهی غیر رسمی افراد با هم، رسانهها یا دیگر افراد باعث شکلگیری این تجربیات میشوند. نتیجه موفقیت چنین ارتباطی واکنش به آن پیامها خواهد بود (بونتینگ و لیپسکی، 2000).
شهرت سازمانی غالباً به دلیل تکامل تدریجی آن، مترادف با مفاهیمی نظیر تصویر سازمانی و هویت سازمانی به کار میرود. براساس آنچه بنت و کوتاز[10] (2000) بیان میکنند شهرت سازمانی تا پیش از دههی 1950 تکامل نیافته بود، یعنی زمانی که عمدهی توجهات بر مفهوم تصویر سازمانی متمرکز شده بود. در دهههای 1970 و 1980 این توجهات به سمت هویت سازمانی معطوف گردید، یک مفهوم بسیار نزدیک دیگر به شهرت سازمانی. سرانجام، در دههی 1990 شهرت سازمانی به دلیل قابلیت خلق ارزش مالی، جذب سرمایهگذاران، کمک به مصرفکنندگان در تصمیمگیری برای خرید و حفظ کارکنان، به شکل روز افزونی مورد توجه قرار گرفت (دیفوس، 2000)؛ (ویوی[11]، 2007)؛ (چان، 2005)؛ (گتسی و ویلسون، 2001)؛ (فامبران و ونریل، 1997)؛ (ونریل و فامبران، 2008).
با این همه، مطابق آنچه چان (2005) اظهار میکند، شهرت سازمانی به بیان دقیقتر، یک مفهوم چتر مانند برای تصویر سازمانی و هویت سازمانی است.
مطابق تصویر شماره 1-1، تصویر، هویت و هویت مطلوب، مفاهیم مستقلی هستند که شهرت سازمانی را شکل میدهند. تصویر، ادراک دیگران از یک سازمان است (چان، 2005).
چان (2005) آن را در یک عبارت ساده این طور بیان میکند: آن گونه که دیگران ما را میبینند. بنابراین تصویر، میتواند با سرعت بیشتری در مقایسه با شهرت تغییر پیدا کند؛ مثلا از طریق تبلیغات. هویت، به درکی که اعضای سازمان از شرکت دارند، احساسی که نسبت به آن دارند و فکری که راجع به آن میکنند اشاره دارد. به بیان دقیقتر، هویت، دریافت درونی یک شرکت است. چان (2005) عبارت «طوری که ما خودمان را میبینیم» را به این مفهوم اضافه کرد تا معنای اصلی آن را توضیح دهد. وی علاوه بر این، مفهوم هویت مطلوب را نیز به این مجموعه افزود. هویت مطلوب آن شکلی که یک سازمان دوست دارد ادراک شود را تشریح میکند «طوری که میخواهیم دیگران ما را ببینند». این موضوع به علائم دیداری همچون نام، لوگو و نمادها و علائم راهبردی مانند چشمانداز، ماموریت و فلسفهی یک سازمان ارتباط پیدا میکند. در اینجا شکافی بوجود میآید بین اینکه یک شرکت چگونه از داخل و چگونه از خارج دیده میشود و همچنین چگونه میخواهد و تمایل دارد که دیده شود. شکاف و فاصلهی بسیار در هویت، تصویر و هویت مطلوب، نشاندهندهی ناسازگاری در رویکردهای ارتباطی است و باید هم راستا شوند تا شهرت یک شرکت ارتقا یابد. عناصر اصلی شهرت سازمانی یعنی تصویر، هویت و هویت مطلوب و شکاف بین آنها در فصل چهارم تشریح خواهند شد.
مفهومی که هم زمان با بحث رسانههای اجتماعی مطرح میشود مفهوم شهرت آنلاین است. شهرت آنلاین به زبان ساده، شهرتی است که از شرکتها در اینترنت وجود دارد (جونز[12] و همکاران، 2009). براساس آنچه وبر[13] (2007) بیان میکند، شهرت آنلاین عمدتاً توسط مشارکت اجتماعی و از طریق شرکتهای معروف به گردآورندگان شهرت[14]، از جمله موتورهای جستجو مثل گوگل، که به مردم امکان پیدا کردن محتوای آنلاین را میدهند، ساخته میشود. با این وجود، ویند[15] و همکاران (2001) نتیجهگیری میکنند که به ویژه در محیط آنلاین، شرکتکنندگان در فضای وب آنچنان متنوع و پراکنده هستند، که یک شهرت خوب، به تنهایی تاثیر محدودی بر سیستم عمومی، جهانی، متنوع و دائماً در حال تغییری میگذارد که شرکتها میخواهند شهرت سازمانی خود را در آن پایهگذاری کنند. این تحول، رویکردهای سنتی نسبت به ارتباطات سازمانی را با هدف ارتقای شهرت سازمانی شرکتها تغییر میدهد، که در زمان مشارکتهای اجتماعی بویژه در رسانهها باید مورد توجه قرار گیرد (بونتینگ و لیپسکی، 2000). اگر بخواهیم خلاصهای از مباحث فوق را ارائه کنیم، شهرت سازمانی به زبان ساده، ارزیابی بلندمدت کلی ذینفعان از سازمان است، که به وسیلهی تجربیات ذینفعان و رویکردهای ارتباطی سازمانی شکل میگیرد. علاوه بر این، اگر چه شهرت سازمانی همان گونه که بیان شد با برخی مفاهیم مرتبط است، باید از تصویر سازمانی (ادراک خارجی از یک شرکت) و هویت سازمانی (ادراک داخلی از یک شرکت) متمایز شود.
شهرت سازمانی همانطور که در جدول شماره 1-1 نشان داده میشود، به شکلهای مختلفی تعریف شده است. فرهنگ لغت آکسفورد شهرت را این گونه تعریف میکند: حساب کردن یا برآورد یک چیز؛ برآورد رایج یا عمومی از یک شخص با احترام به شخصیت یا سایر ویژگیهای او؛ برآورد نسبی یا اعتباری که شخص، نسبت به چیزی دارد.
همانگونه که پیشتر نیز ذکر شد، مشکل ابهام در تعریف مفهوم شهرت سازمانی میتواند حاصل طیف دیدگاههای میان رشتهای اتخاذ شده نیز باشد که شامل موارد ی چون اقتصاد، حسابداری، جامعهشناسی، بازاریابی، رفتار سازمانی و استراتژی است. این طیف دیدگاهها منجر به نوعی سردرگمی و بروز این عقیده شده است که شهرت سازمانی فرایندی است که تنها به آنچه که شرکت انجام میدهد و چگونگی رفتار آن بستگی دارد و نه به آنچه که از طریق کنشها و رفتارش انتقال میدهد و همچنین به ارزشها و دست یافتهها و چگونگی به دست آوردن آنها توسط دستههای مختلف افراد ذینفع بستگی دارد.
خلاصه تعاریف شهرت سازمانی در جدول شماره 1-1 نشان داده شدهاند و طیفی از ویژگیها را نشان میدهند. شهرت سازمانی به عنوان بعدی از تصویر شرکت و معمولاً مترادف تصویر در نظر گرفته شده است. داولینگ[16] (1993) نیز آن را مترادف با تصویر دانسته اما همچنین گفته است که شهرت سازمانی اثرگذاری کلی شرکت را نشان میدهد. داتون[17] و همکارانش (1994) نیز این عقیده را قبول دارند و آن را نشاندهنده ادراک افراد خارج از شرکت از تصویر شرکت میدانند.
جدول شماره 1-1: تعاریف شهرت سازمانی
تعریف | رفرنس |
مرتبط با تصویر | |
بُعدی از تصویر سازمانی | باریچ و کاتلر[18] (1991) |
مترادف با تصویر – نشاندهنده برداشت کلی از یک سازمان | داولینگ (1993) |
تصویر جمعی در یک گروه ذینفع | بروملی (1993) |
مترادف با تصویر و اعتبار – اتصال مرکزی بین رفتار سازمان و اعتماد عمومی[19] | گریسر[20] (1999) |
مرتبط با ارزیابی | |
نتایج ارزیابی انجام شده از اطلاعات ناقصی که عموم افراد در طی زمان، در مورد سازمان به دست میآورند | کاروانا (1997) |
یک ارزیابی جمعی از توانایی یک شرکت برای ارائه خروجیهای ارزشمند برای گروههای ذینفع | فامبران و همکارانش (2000) |
یک ارزیابی توسط گروههای ذینفع خاص | کارتر و دیفوس (1999)؛ بروملی (2001)؛ گتسی و ویلسون (2001). |
ارزیابی کلی یک گروه ذینفع از توانایی سازمان برای مطابقت با معیارهای از پیش تعیین شده مانند تمامیت | بیک[21] و همکارانش (2003) |
مرتبط با ساختار | |
یک ساختار پویا براساس یک ارزیابی از سازمان در طی زمان | گتسی و ویلسون (2001) |
ساختاری استراتژیک که باید مدیریت و نظارت شود. | شولتز و همکارانش (2000)؛ گتسی و ویلسون (2001). |
ایده ارتباط شهرت سازمانی با ارزیابی عملکرد شرکت، توسط فامبران و شانلی[22] (1990) مطرح گردیده است که آن را به عنوان اندازهگیری عملکرد شرکت در نظر میگیرند و بعدها کاروانا (1997) نیز آن را تأیید کرد. شولتز و همکارانش (2000) گفتهاند که تعاریف شهرت سازمانی، از اندازهگیری عملکرد شرکت تا ساختار استراتژی تغییر کردهاند. بعدها گتسی و ویلسون (2001)، ایده استراتژیک بودن ساختار شهرت سازمانی را که نیاز به نظارت و مدیریت مداوم دارد؛ ثبت کردند. برخی چنین تعاریفی را با اشاره به یک ارزیابی توسط گروههای ذینفع خاص، مشروط کردهاند. ارزیابی که میتواند در طول زمان گسترش یابد و یا به تصویر لحظهای در یک زمان معین، محدود شود.
برخی از محققان تصمیم گرفتهاند که از بکار بردن تمام تعاریف در کنار هم اجتناب کنند. آنها فرض میکنند که درکی از این مفهوم وجود دارد و با استفاده از ادبیات، چندین خصوصیت شهرت سازمانی را با هم مرتبط میکنند تا به ایجاد ادراک گستردهتری از چارچوب مفهومی کمک کنند. از اینرو داکریچ[23] و کارتر (2000) اعلام کردند که شهرتهای سازمانی بر مبنای ادراک افراد ایجاد میشوند و این ادراکات هستند که ارزیابیهای شهرت را بدون توجه به واقعیت وضعیت موجود، هدایت میکنند. به علاوه، شهرتها توسط افراد ذینفع، هم از طریق فعالیتهای شرکت و هم از طریق سیگنالهای اطلاعاتی بررسی میشوند و هر یک از این افراد ذینفع، ممکن است نگرانیها، علایق و اهداف متفاوتی داشته باشد که منجر به ارزیابیهای چندگانه شهرت میشود.
این ابهامات، میتواند حاصل دیدگاههای مختلفی باشد که طی سالها در مورد ارتباط بین شهرت سازمانی و اجزای کلیدی آن، نظیر تصویر شرکت، مطرح شدهاند. به عنوان مثال میتوان به مکاتب فکری مشابه[24] و متمایز[25]، اشاره کرد. در مکتب مشابه، شهرت سازمانی مترادف با تصویر شرکت در نظر گرفته شده است. در مکتب متمایز، شهرت و تصویر با هم متفاوت اما مرتبط هستند. تفکر و تعاریف باریچ و کاتلر (1991)، گریسر (1999) و داتون و همکاران (1994) که تمایل دارند شهرت و تصویر را مترادف بدانند، مثالهایی از مکتب مشابه هستند. اگرچه هنوز هم تفاوتهای خاصی وجود دارند، نویسندگان متعددی تلاش کردهاند تا تعریف جامعی از ادراکات اخیر ارائه دهند. گتسی و ویلسون (2001) در ارزیابی ادبیات بین رشتهای، شهرت سازمانی را به عنوان «ارزیابی کلی و مداوم یک گروه ذینفع از شرکت» تعریف کردهاند. این ارزیابی براساس تجارب مستقیم فرد ذینفع با شرکت، اشکال مختلف ارتباطات و نمادهایی که در مورد عملکرد شرکت اطلاعاتی به دست میدهند و یا از طریق مقایسه با عملکرد سایر رقبای پیشرو انجام میشود. اگر تعریف جامع به معنی ترکیب و هماهنگ کردن مؤلفههای گوناگون و رسیدن به یک تعریف واحد باشد، آنگاه هدف یکپارچهسازی انجام شده توسط گتسی و ویلسون (2001)، واضحسازی مفهومی بوده است.
کاروآنا (1997) نیز فقدان تمایز واضح بین تصویر و شهرت را یکی از منابع عمده این ابهام میداند. مطالعه ادبیات موجود در مورد اهمیت گروههای ذینفع، نیاز به رویکردی مبتنی بر این گروهها را نشان میدهد. کمبودی که در این ادبیات به چشم میخورد، معرفی مفهوم تقسیمبندی گروههای ذینفع است.
اخیراً کارهای مهمی برای مقایسه شهرتهای سازمانی انجام شده است. اما آنچه در این فعالیتها فراموش شده است، یک تعریف عملیاتی برای شهرت سازمانی است. فامبران (1996) بیان داشته است که یک تعریف باید فراتر از «یک ارزیابی جامع از رفتار گذشته شرکت و خروجیهایی باشد که توانایی شرکت را برای ارائه نتایج ارزشمند به گروههای ذینفع چندگانه به تصویر میکشند» و میگوید با وجودی که این مفهوم هنوز هم فاقد یک مبنای تئوریک پذیرفته شده است، یافتن روشهای معتبر و عملی برای ارزیابی و مقایسه میتواند برای شفافسازی مفید باشد.
دیفوس (2002) علیرغم این که تعریفی برای مفهوم شهرت سازمانی ارائه نمیدهد، یادآور میشود که چطور برخی از متخصصان، مواردی نظیر مدیریت ادراک[26] را برای متمایز کردن خدمات مدیریت شهرت خود، مورد استفاده قرار دادهاند. او علاقه روزافزون به شهرت سازمانی را تأیید کرده و لازم میداند که ارزیابی موضوعات مرتبط با شرکتهای خدماتی حرفهای که مدیریت شهرت سازمانی را ارائه میکنند، توسط انجمنهای تجارت جهانی صورت پذیرد.
لوید[27] (2007) براساس مطالعات پیشین و نیز در راستای ارایه یک تعریف عملیاتی که از سطح مناسب معنایی و توصیفی برخوردار باشد، تعریف زیر را (که فرض میکند این شهرت مثبت است که برای یک شرکت ارزشمند است و نه شهرت منفی یا ضعیف) پیشنهاد کرده است:
شهرت سازمانی، برآورد ارزشی است که در محتوای معنیدار خود، شرایط را برای تفکر، احساس و رفتار مثبتتر گروههای ذینفع مربوطه نسبت به سازمان مهیا میکند.
چرا برآورد؟ در جستجوی یک مفهوم قابل اندازهگیری و عملیاتی، در نظر گرفتن شهرت به عنوان یک فرایند، میتواند مورد پرسش قرار بگیرد. ایجاد مدیریت شهرت میتواند سهمی در شکل دادن به ورودی و به مؤلفههای کلیدی شهرت داشته باشد. اما خود شهرت یک برآورد از ارزش در یک زمان معین است. این دیدگاه از طرف بالمر و ویلسون (1998)، بروملی (2001)، فامبران (1996) و جونز[28] (1996) نیز مطرح شده است.
چرا ارزش؟ از نظر هانت[29] (2000)، شهرت، منبعی با ارزش نسبی ادراک شده است.
چرا محتوای معنیدار[30]؟ منظور از معنی در اینجا مفهومی است که وبر (1947) در مورد آن صحبت کرده است. مفهوم معنا، تلاش برای دستیابی به شفافیت و دقت قابل اثبات چشماندار و جامعیت است.
چرا یکی از گروههای ذینفع مربوطه؟ برخی از محققان مانند بروملی (1993) و کارتر و دیپ هاوس گروههای ذینفع را کسانی در نظر گرفتهاند که احتمالاً نگرانیها، علایق و اهداف مختلفی دارند و در نتیجه ارزیابیهای مختلفی از شهرت سازمانی دارند. بروملی (2001) این دیگاه را اصلاح کرده و اصطلاح گروههای ذینفع را معرفی کرد. بنابراین دیدگاه او به سمت مشترکات، تغییر مسیر داده است؛ به سمت آن خصوصیاتی که اعضای گروههای ذینفع به اشتراک میگذارند. آنچه هر گروه به اشتراک میگذارد، خصوصیات یک بخش از گروههای ذینفع است. از این رو ادراک یک شهرت، ادراکی است که در درون گروه هدف به اشتراک گذاشته شده است و ممکن است با ادراک سایر گروهها متفاوت باشد. این تفکر توسط داکریچ و کارتر (2000) حمایت شده است. آنها اعلام کردند از آنجا که همه گروههای ذینفع، برای سازمان از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند، در زمان تصمیمگیری در مورد این که چه کسانی مهمترند، باید گروههای ذینفع خاص در نظر گرفته شده و هدف پیامهای شرکت قرار گیرند.
چرا تفکر، احساس و رفتار مثبتتر نسبت به سازمان؟ از نظر وبر (1947)، کنش معنادار از ابعاد سنتی، عاطفی، منطقی یا قانونی برخوردار است. تفکر، احساس و رفتار مثبت نسبت به یک شرکت، به عنوان نتیجه فعالیتهای مدیریت شهرت آن، ارزش ادراک شده از آن را تقویت میکند. ارزش ادراک شده توسط هانت (2000) برای هدایت اولویتها و انتخابهای مصرفکننده در بازار، مورد توجه قرار گرفته است. تحقیقات هانت، مدیریت شهرت را در موقعیت استراتژیکی قرار میدهد که میتواند به وسیله ارزشی که توسط بخشی از بازار، ادراک میشود، موقعیت رقابتی شرکت را تقویت کند. از نظر هانت، ادراک، بخشی از یک شرکت است که رفتار بازار را هدایت میکند.
یک فرض ضمنی در این تعریف از شهرت سازمانی، این است که شهرت همان قدر که برای گروههای ذینفع داخل شرکت اهمیت دارد، برای گروههای ذینفع خارج از شرکت نیز مهم است. هچ و شولتز (1997) اعلام کردند که مرزهای داخلی / خارجی در حال شکسته شدن هستند.
نکته مهمتر این است که گروههای ذینفع، چگونه در مورد شرکت فکر میکنند و چه احساسی دارند و چگونه با آن رفتار میکنند. این نکته، شامل سه رویکرد اصلی برای اندازهگیری شهرت سازمانی است. نخست، انتظارات اجتماعی[31] که مردم از شرکت دارند؛ دوم، صفات شخصیتی[32] مختلف سازمانی که مردم به شرکت نسبت میدهند و سوم سطح اعتماد یا بیاعتمادی مردم به شرکت است.
[1] Power
[2] Eccles
[3] Coombs
[4] Bontis
[5] Gotsi & Wilson
[6] Deephouse
[7] Bunting & Lipski
[8] Marken
[9] Genasi
[10] Bennett & Kottasz
[11] Weiwei
[12] Jones
[13] Weber
[14] Reputation aggregators
[15] Wind
[16] Dowling
[17] Dutton
[18] Barich & Kotler
[19] Public confidence
[20] Greyser
[21] Bick
[22] Shanley
[23] Dukerich
[24] Analogous
[25] Differentiated
[26] Perception management
[27] Lloyd
[28] Jones
[29] Hunt
[30] Meaningful content
[31] Social expectations
[32] Personality traits
جنبههای خارجی و داخلی شهرت
بسیاری از محققان اذعان داشتهاند که شهرت شرکتی هم شامل جنبههای خارجی (تصویر) و هم جنبههای داخلی (هویت) ادراکات از شرکت است (داولینگ، 1993)؛ (فامبران و ریندوا، 1996)؛ (پست و گریفین[1]، 1997).
چان (2005) و بارنت[2] و همکاران (2006) با تحلیل تعاریف قبلی در خصوص شهرت سازمانی مشاهده نمودند که درصد نسبتاً بالایی از دو واژه تصویر و هویت که به وقوع پیوسته است، با واژه شهرت سازمانی مرتبط است.
واکر (2010) اشاره کرد که تعریف بیان شده توسط فامبران (1996) تا به حال، به دفعات در ادبیات شهرت مورد استفاده قرار گرفته است. فامبران (1996) شهرت را به عنوان ادراک از اقدامات گذشته و چشمانداز آینده سازمان تعریف نمود که نشانگر جذابیتهای کلی شرکت برای مشتریان اصلی در هنگام مقایسه سازمان با سایر رقبا است.
واکر (2010) در مطالعه خود که اخیراً صورت گرفته است عنوان داشت که تنها 44٪ از مقالات علمی (19 مورد) مورد بررسی، شامل یک تعریف از شهرت سازمانی و در عین حال، 26 درصد (5 مورد) به تعریف فامبران (1996) ارجاع داده شده است. علیرغم حجم نمونه نسبتا کوچک مطالعه واکر (2010) (43 مورد)، این تعریف نقطه شروعی برای پالایش مفهوم شهرت سازمانی فراهم میسازد.
تعریف فامبران (1996) توجه بسیاری از نویسندگان در این زمینه را به خود جلب کرده است. به عنوان مثال (وارتیک، 2001)؛ (چان، 2005)؛ (بارنت و همکاران، 2006)؛ (واکر، 2010). تفسیر رایج ذکر شده از تعریف فامبران (1996) بر سه نقطه کلیدی متمرکز میباشد: نخست این که شهرت بر اساس ادراک شکل میگیرد، دوم، این متغیر اشاره به جایگاه کلی سازمان از دیدگاه ذینفعان دارد و در نهایت اینکه شهرت، یک امر مقایسهای است. با این حال، در حالی که تعریف فامبران (1996) به طور گسترده مورد قبول واقع شده است، اما برخی انتقادات وارده بر آن، توانایی ما را جهت درک مفهوم شهرت سازمانی محدود کرده است. همچنین این تعریف که شهرت، ماهیت پایداری در طی زمان ندارد، به عنوان تعریف اصلی توسط بسیاری از محققان معرفی شده است. دیگر انتقاد وارده به این تعریف، نیاز به مقایسه با شرکتهای پیشرو است. همانگونه که محققان بیان داشتهاند تغییرات شهرت یک شرکت در قبل و بعد از بحران نیازمند مقایسه شرکت با رقبا در طی زمان است، پر واضح است که مقایسه لزوماً با رقبا رخ نمیدهد. در راستای تلاش برای رسیدگی به این انتقادات، بسیاری از محققان ماهیت شهرت سازمانی را با استفاده از تعریف فامبران (1996) به عنوان یک نقطه آغازین مورد بررسی قرار دادهاند (وارتیک، 2001)؛ (بارنت و همکاران، 2006)؛ (واکر، 2010).
با مد نظر قرار دادن تعریف فامبران (1996) به عنوان یک تعریف پایهای، واکر (2010) تعریفی را ارائه داد که نه تنها شامل سه نکته اصلی فامبران (1996) بود، بلکه انتقادات وارده را نیز مدنظر قرار میداد. بر مبنای تعریف وی «شهرت سازمانی به عنوان یک ادراک کلی نسبتاً پایدار از اقدامات گذشته و چشمانداز آینده سازمان در مقایسه با برخی از استانداردها است». وی در تعریف خود بر پنج مولفه کلیدی تمرکز نمود. با توجه به اینکه تعریف واکر (2010) بحث اصلی فامبران (1996) و دو نقد مشترک از تعاریف قبل از آن را مدنظر قرار میدهد؛ لذا یک نقطه شروع مناسب برای توسعه درک از شهرت سازمانی را فراهم میآورد.
[1] Post and Griffin
[2] Barnett
همچنین مدل واکر (2010) نشاندهنده یک رویکرد فرآیندی به شکلدهی شهرت سازمانی بوده و دو عنصر تصویر و هویت نقش مهمی در این فرآیند دارند. علاوه بر این، نگرانی مهم دیگری در زمینه اندازهگیری شهرت باید مدنظر قرار گیرد. این نگرانی مضاعف، منعکسکننده اهمیت و ضرورت هرچه بیشتر مبحث شهرت در سازمانهاست.
رفرنس مطالب:
سرفصل دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
بخش 1: تعاریف و مفاهیم شهرت
- تعاریف شهرت
- جنبههای خارجی و داخلی شهرت
- ماهیت ادراکی شهرت
- شهرت مثبت یا منفی
- ماهیت موقتی شهرت
- شهرت سازمان از دیدگاه منبع محور
- گروههای شهرت شرکتی
- آوازه
بخش 2: اهمیت و مزایای شهرت
- اهمیت شهرت
- مزایای شهرت سازمانی
- ساخت و نگهداشت شهرت قوی
- شهرت و عملکرد مالی سازمان
بخش 3: پیشایندها و پیامدهای شهرت
- شهرتها چگونه شکل میگیرند؟
- عوامل موثر بر شهرت شرکتی
- پیشایندها و پیامدهای شهرت
بخش 4: عناصر اصلی شهرت
- عناصر اصلی شهرت
- تصویر؛ نحوهای که دیگران ما را میبینند
- هویت؛ نحوهای که ما خودمان را میبینیم
- هویت مطلوب؛ نحوهای که ما میخواهیم دیگران ما را ببینند
- شکافهای بین تصویر و هویت
بخش 5: تعامل شهرت با تصویر و هویت
- هویت و شهرت
- تصویر و شهرت
- تمایز میان تصویر، هویت و شهرت
- برند شرکتی و شهرت
- مشروعیت شرکتی و شهرت
بخش 6: مدیریت شهرت
- مدیریت شهرت
- مدیریت استراتژیک شهرت
بخش 7: اندازهگیری شهرت
- اندازهگیری شهرت
- رویکردهای اولیه برای اندازهگیری شهرت
- انتظارات اجتماعی
- شخصیت سازمانی
- اعتماد
- مفاهیم جدید اندازهگیری شهرت
- معیارهای رتبهبندی شهرت
- مقیاسهای ارزش ویژهی برند
- معیارهای تصویر
- معیارهای شهرت ذینفعان چندگانه
- روشهای اندازهگیری شهرت
- مورد تحسینترین شرکتهای سالانهی فورچون
- ارزیابی انتقادی مورد تحسینترین شرکتهای سالانه فورچون
- مورد تحسینترین شرکتهای جهانی سالانه فورچون
- ارزیابی انتقادی مورد تحسینترین شرکتهای جهانی سالانه فورچون
- نسبت شهرت
- ارزیابی انتقادی نسبت شهرت
- آزمون تعیین هویت سازمانی روتردام
- ارزیابی انتقادی تست تعیین هویت سازمانی روتردام
- شهرت جی.ای.اِس.اِی.اِم.تی
- ارزیابی انتقادی شهرت جی.ای.اِس.اِی.اِم.تی
- ارزش ویژه شرکت
- ارزیابی انتقادی ارزش ویژه شرکت
- مقیاس آکر
- ارزیابی انتقادی مقیاس آکر
- مقیاس شخصیت شرکت
- ارزیابی انتقادی مقیاس شخصیت شرکت
بخش 8: ارتقای شهرت
راهکارهای ارتقای شهرت
یادآور میشود سرفصلهای پیشنهادی فوق برای 24 ساعت آموزشی (یعنی 3 روز 8 ساعته) تدوین گردیده است و در صورتی که تعداد ساعات آموزشی کاهش یابد، مطالب مهمتر و به صورت فشرده تدریس میگردد.
منابع محتوایی دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
محتوای ارائه شده در دوره مدیریت شهرت سازمانی بر اساس کتاب زیر که توسط دکتر جواد فقیهیپور تألیف شده، ساختاربندی گردیده است:
نمونه اسلایدهای پاورپوینت دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
نمونه اسلایدهای پاورپوینت ارائه شده توسط دکتر جواد فقیهیپور در دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی:
مدت زمان دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
مدت زمان پیشنهادی برای اثربخشی بیشتر این دوره آموزشی بین 1 روز (8 ساعت) تا 3 روز (24 ساعت) میباشد. هر چند با توجه به محدودیتهای سازمانی چه از لحاظ زمان و چه از لحاظ منابع مالی، میتوان این دوره آموزشی را در تعداد ساعات کمتر و به صورت فشردهتری نیز برگزار نمود.
نمونه گواهینامه پایان دوره آموزشی مدیریت شهرت سازمانی
در پایان دوره آموزشی در صورت تمایل گواهینامه پایان دوره به فراگیران اهدا میگردد که نمونهای از آن را در تصویر زیر مشاهده مینمایید.
دورههای آموزشی برگزار شده با محوریت مدیریت شهرت سازمانی
نیازسنجی آموزشی دوره
در راستای اثربخشی بیشتر این دوره آموزشی و جهت هماهنگی بیشتر در خصوص کمیت و کیفیت محتوای دوره آموزشی با توجه به تعداد و سطح فراگیران و همچنین اهداف آموزشی شرکت یا سازمان خود، میتوانید قبل از برگزاری دوره طی یک جلسه تلفنی یا آنلاین با مدرس دوره (دکتر جواد فقیهیپور) تماس داشته باشید تا نیازسنجی دقیقی صورت گرفته و بدین ترتیب اثربخشی آموزشی در سطح بسیار بالاتری تحقق یابد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.