هوش اجرایی

130 بازدید
دکتر جواد فقیهی پور

هوش اجرایی

مقدمه

یکی از ویژگی‌های اساسی انسان، آگاهی از رفتار خود و برخورداری از قدرت تفکر([1]) است؛ به عبارت دیگر انسان می‌تواند از رفتار خود، آگاه باشد و در برخورد با مسائل و امور متفاوت از قدرت ‌تفکر استفاده کند. تفکر در معنای وسیع کلمه به معنای جستجوی شعور و آگاهی است. شعوری که معطوف به دستیابی معرفت موجود، ارزشیابی آن و نیز معطوف به تولید معرفت جدید فرایند تفکر است، فرایندی که عناصر و کارکردهای مختلفی دارد. از تعامل عناصر مختلف و ترکیب کارکردهای متفاوت، عناصری در ذهن شکل می‌گیرد که تفکر نامیده می‌شود. تفکر را به عنوان بازآرایی یا بازنمایی و یا تغییر اطلاعات کسب شده از محیط با استفاده از نمادها و اطلاعات ذخیره شده در حافظه بلندمدت تعریف کرده‌اند. از سویی دیگر، کوپر و پیتون با اشاره به این نکته که اگرچه واژه انتقادی به معنای عیب‌جویی، خرده گرفتن و پیدا کردن اشتباهات است، ولی از واژه یونانی کریتیک([2]) به معنی هنر قضاوت و کلمه لاتین Criticus گرفته شده که خود به معنای تمیز و تشخیص دادن و جدا ساختن سره از ناسره است و مبنای آن تحلیل و قضاوت دقیق درباره پدیده‌هاست. پس ریشه واژه انتقاد به معنای داوری و قضاوت کردن است. انتقاد عبارتست از بررسی آگاهانه، فنی و نظام‌مند در جهت ارزیابی دقیق و اصولی یک تفکر، عمل و باور انجام شده، به منظور صراحت بخشیدن و برجسته نمودن نقاط قوت و ضعف آن. تفکر انتقادی (تفکر ‌سنجشگرانه اندیشی) یکی از حیاتی‌ترین مهارت‌ها در جامعه امروز است و کمبود این توانایی می‌تواند انسان‌ها را از مشارکت مؤثر در جوامع باز دارد. تفکر انتقادی یکی از مهارت‌های حائز اهمیت در تصمیم‌گیری است. تفکر انتقادی یک نوع فعالیت شناختی به منظور درک و ارزشیابی یافته‌ها و پدیده‌ها بر اساس استدلال و تحلیل می‌باشد. همچنین پرورش قدرت تفکر یکی از اهداف اصلی آموزش محسوب می‌شود. تفکر در مورد تفکر، در راستای بهبود فرایند تفکر قطعاً در قلب تفکر انتقادی جای دارد.

[1] Thinking

[2] Kritike

تفکر همگرا و واگرا

گیلفورد تفکر را به دو نوع همگرا و واگرا تقسیم نمود. در تفکر همگرا (منطقی) شخص با ارزیابی یک موقعیت خاص در سایه تجربیات قبلی خود می‌تواند درست‌ترین مسیر را انتخاب و به سوی یک راه‌حل مناسب حرکت کند؛ اما تفکر واگرا (خلاق) مستلزم گشودن ذهن در برابر راه‌حل‌های تازه و روش‌های جدید انجام کارها است. در این شیوه تفکر، فرد به جای حل مسائل از طریق روش‌های منطقی همیشگی سعی می‌کند قضاوت و تصمیم‌گیری را به تأخیر افکند تا فرصت بیشتری برای یافتن راه‌حل‌های ابتکاری و متفاوت داشته باشد.‌

هوش اجرایی

اجرا، یک مسئله بزرگ و مورد توجه در دنیای تجارت امروزی است و غفلت از آن بزرگ‌ترین مانع برای موفقیت و علت بسیاری از ناامیدی‌هایی است که به اشتباه به علل دیگری نسبت داده می‌شود. هوش اجرایی([1]) امکان توسعه یک استراتژی بزرگ را فراهم می‌کند و انجام وظایف به سمت آن استراتژی را پشتیبانی می‌کند. ثابت شده است که آزمون‌های هوش، عملکرد مدیریتی را پیش‌بینی می‌کنند. با این حال، به خاطر نقص‌ها و ضعف‌های این آزمون‌ها، دیگر از آن‌ها به عنوان ابزاری برای سنجش توانایی‌ها و استعدادهای مدیریتی استفاده نمی‌شود. هوش اجرایی می‌تواند معیاری برای مقایسه افراد در زمینه هوشمندی‌های شغلی بنیادی برای عملکرد حرفه‌ای فراهم آورد. نکته مهم‌تر آنست که مفهوم هوش اجرایی استعدادهایی را مشخص و معرفی می‌کند که به یاری آن‌ها مدیران می‌توانند بارها و بارها تصمیم درست و اقدام شایسته را انتخاب کنند. هوش اجرایی، از مجموعه‌ای از مهارت‌های پایدار و درهم‌تنیده تشکیل شده که اساس رفتار اجرایی و مدیریت هوشمندانه را شکل داده و بر تمام جنبه‌های تصمیم‌گیری تأثیر می‌گذارد و مقیاسی است که نشان می‌دهد افراد یا سازمان‌ها چگونه اهداف مهم و حیاتی خود را اجرایی می‌کنند. هوش اجرایی مجموعه‌ای متمایز از استعدادهاست که یک فرد در سه حیطه اصلی کاری از خود به نمایش می‌گذارد: 1) به انجام رساندن وظایف شغلی؛ 2) کار کردن با دیگران و در میان دیگران؛ 3) ارزیابی خویشتن و انطباق رفتار بر مبنای آن. هر چه فرد در این سه حیطه ماهرتر و ورزیده‌تر باشد، میزان هوش اجرایی او نیز بیشتر است. واضح است که هوش اجرایی از یک توانایی منفرد یا مهارت جداگانه‌ای تشکیل نشده است بلکه هوش اجرایی آمیزه‌ای از استعدادهای اساسی است که فرآیند تصمیم‌گیری یک فرد و مسیر رفتار او را هدایت می‌کند. چرا که این هوش دربرگیرنده توانایی به کار بردن ماهرانه اطلاعات در دسترس به عنوان یک راهنما برای تفکر و عمل کردن است.

[1] Executive Intelligence

تفکر انتقادی تلاش و پیگیری ماهرانه‌ای است برای دست یافتن به بهترین راه‌حل که می‌توان از طریق شناخت دقیق مشکلات و به کار گرفتن همه اطلاعات در دسترس و ارزشمند به آن نائل شد. تفکر انتقادی به عنوان زیربنای هوش اجرایی از سوی پژوهشگران دانشگاهی و رهبران حرفه‌ای و تجاری به عنوان عامل اصلی موفقیت شناخته و معرفی شده است. تفکر انتقادی، نقش تعیین‌کننده‌ای در اینکه افراد برای شناخت بهترین شیوه دستیابی به هدفی خاص یا مواجه شدن با یک موقعیت دشوار و پیچیده، اطلاعات را تا چه اندازه به طور ماهرانه گردآوری، پردازش و به کار می‌گیرند، دارد. مدیران اجرایی بزرگ در چند دهه اخیر صرفاً افراد عمل نبودند، بلکه از لحاظ اندیشه و تفکر نیز افرادی توانمند بوده و با بازنگری دقیق شواهد، نتیجه‌گیری می‌کردند و تفکر انتقادی آنان است که باعث می‌شود آن‌ها در مقایسه با سایر همکاران و رقیبان عملکرد اثربخش‌تر و موفق‌تر در حرفه و کسب‌و‌کار خود داشته باشند. توانمندی‌های تفکر برتر این رهبران، آنان را قادر می‌سازد که شرایط اقتصادی پیچیده را برای خود ارزیابی کرده و واکنش مناسبی به مسائل اساسی ارائه دهد. آن‌ها در هنگام بروز مشکلات می‌توانند به ‌درستی و با دقت علل بروز مشکلات را شناسایی کرده و به‌ سرعت اقدام مناسب برای حل آن‌ها را انجام دهند. پذیرفتن این نکته که نوعی تفکر انتقادی وجود دارد که به ‌طور مستقیم با حرفه و تجارت مرتبط است مسیر شناخت هوش اجرایی را هموار می‌سازد. هوشی که به توانایی افراد برای تفکر انتقادی در همه ابعاد و حیطه‌های فعالیت حرفه‌ای و مدیریت اشاره دارد. مدیران اجرایی برجسته، به دلیل تفکر انتقادی برترشان در مقایسه با همتایانشان، به دفعات بیشتری به راه‌حل‌های درست نائل می‌شوند. تفکر انتقادی، در واقع شکلی از هوش است، مجموعه‌ای پویا، سازگار شونده و فراگیر از مهارت‌های شناختی که در موقعیت‌های شغلی و حرفه‌ای به کار گرفته می‌شود و این در واقع همان پدیده‌ای است که اخیراً به نام هوش اجرایی نامیده شده است.

آیا این مطلب را می پسندید؟
https://www.faghihipour.ir/?p=13775
اشتراک گذاری:
واتساپتوییترفیسبوکپینترستلینکدین
دکتر جواد فقیهی پور
مطالب بیشتر
برچسب ها:

نظرات

0 نظر در مورد هوش اجرایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.