آنچه در این صفحه میخوانید:
- اهمیت برگزاری دوره آموزشی رهبری سازمانی
- سرفصل دوره آموزشی رهبری سازمانی
- منابع محتوایی دوره آموزشی رهبری سازمانی
- نمونه اسلایدهای پاورپوینت دوره آموزشی رهبری سازمانی
- مدت زمان دوره آموزشی رهبری سازمانی
- نمونه گواهینامه پایان دوره آموزشی رهبری سازمانی
- دورههای آموزشی برگزار شده با محوریت رهبری سازمانی
- نیازسنجی آموزشی دوره رهبری سازمانی
- رزومه استاد دوره؛ دکتر جواد فقیهیپور
اهمیت برگزاری دوره آموزشی رهبری سازمانی
مقدمه
کلمه رهبری کردن([1]) در اصل به معنای حرکت دادن و همراهی با کسی است. در این تعریف هیچ نشانهای از سلسلهمراتب وجود ندارد. یک رهبر مانند یک کاپیتان جهت را تعیین میکند، اما کشتی را نیز در مسیر حرکت میدهد. بسیاری از افراد، رهبری را یک ویژگی اساسی مبتنی بر کار میدانند. در حالی که نقشهای رهبری فقط مرتبط با محیطهای کاری نیستند و در همه جا دیده میشوند. در حالت ایدهآل رهبران به دلیل داشتن اعتبار، رهبر میشوند و افراد میخواهند از آنها پیروی کنند. با استفاده از این تعریف مشخص میشود که مهارتهای رهبری را میتوان در هر وضعیتی که شما نیاز به پیشگام بودن، حرفهای بودن در محیط خانواده دارید، به کار برد. نمونههایی از این وضعیتها عبارتند از:
- برنامهریزی و سازماندهی دور همیهای یک خانواده بزرگ نظیر یک جشن تولد یا سالگرد ازدواج؛
- بیماری یا مرگ یکی از اعضای خانواده و انجام اقداماتی برای مراقبت یا مراسم تدفین؛
- تصمیمگیری در مورد خانهتکانی عید یا تحصیل فرزندان.
به عبارت دیگر رهبران همیشه منصوب نمیشوند و مهارتهای رهبری در بسیاری از شرایط نظیر محیط خانواده ممکن است لازم باشد.
رهبران در هر پله از نردبان سازمانی در موفقیت کلی کسب و کار ضروری هستند. رهبری به معنای ایجاد و برنامهریزی، تأمین منابع و جستجوی اشتباهات و بهبود آنهاست. رهبری عبارتست از ایجاد انگیزش در افراد برای یک کار مشترک و همکاری با خود و در بعضی موارد با تیمهای دیگر برای رسیدن به هدفی خاص.
همچنین مهم است که اشاره کنیم که رهبری با مدیریت متفاوت است. در حالی که مدیریت نیز بخشی جداییناپذیر از موفقیت یک سازمان است، اما تفاوت اساسی با رهبری دارد. مدیران امور را مدیریت میکنند. آنها به جزئیات رسیدگی میکنند، بودجه را متعادل میکنند، در حالی که مدیران خوب همچنین میتوانند مهارتهای یک رهبر اثربخش را داشته باشند اما این دو لزوماً همیشه با هم نیستند. رهبری این نیست که به تنهایی در جهت رسیدن به یک هدف کار کنید. در حقیقت، رهبری عبارت است از الهام بخشیدن و ایجاد انگیزش در افراد برای همکاری مشترک در جهت رسیدن به یک هدف میباشد.
[1] Lead
تعاریف رهبری
یک رهبر را میتوان به عنوان «شخصی که یک گروه، سازمان یا کشور را رهبری یا فرماندهی میکند» تعریف کرد. این تعریف گسترده است و میتواند شامل هر دو نقش رسمی و غیررسمی باشد یعنی هم رهبرانی منصوب میشوند و هم کسانی که خودبهخود در واکنش به رویدادها به عنوان یک رهبر ظهور میکنند.
رهبران بر اساس شرایط ساخته میشوند. مسئله مهم اینست که افراد آماده هستند تا در لحظه مناسب آنها را دنبال کنند. همچنین افراد با این مفهوم که رهبر بودن از مدیر بودن متفاوت است کلنجار میروند. شاید این مطلب را شنیده باشید که «رهبران کار درست را انجام میدهند و مدیران درست کار میکنند». این یک تمایز نسبتاً ظریف است و بسیاری از رهبران نیز مدیر هستند (و بالعکس). شاید تفاوت اصلی اینست که از رهبران انتظار میرود که بتوانند یک چشمانداز جالب توجه ایجاد کنند که منجر به تغییر گردد. از طرف دیگر، مدیران اغلب بیشتر با حفظ وضعیت موجود تداعی میشوند.
رهبری فرایندی است که در آن فرد بر دیگران تأثیر میگذارد تا به یک هدف برسند و سازمان را به گونهای هدایت میکند که انسجام بیشتری داشته باشد. رهبری فرایندی که به موجب آن یک فرد میتواند گروهی از افراد را تحت تأثیر قرار دهد تا به یک هدف مشترک برسند.
ارتش آمریکا مفهوم رهبری را به طور عمیق مطالعه کرده است. در یکی از تعاریف ارتش آمریکا، رهبری فرایندی است که طی آن فرد برای انجام مأموریت دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد.
رهبری فرایندی از یک نفوذ اجتماعی است که تلاش دیگران را برای رسیدن به یک هدف به حداکثر میرساند.
توجه داشته باشید که همه تعاریف فوق بر این مفهوم تأکید دارند که یک شخص از طریق نفوذ اجتماعی (و نه قدرت) دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد تا به نتیجه برسد (روسا برای انجام کارها از قدرت استفاده میکنند).
رهبر به فردی اطلاق میشود که گروهی از افراد را راهنمایی یا هدایت میکند. تعاریف رهبری بسیار پیچیده و متنوع میباشند که برای درک این پیچیدگی و تنوع، دانشگاه وارویک([1]) فهرستی از تعاریف مشهور در خصوص مفهوم رهبری را تهیه نموده است. در ادامه چند تعریف مشهور ارائه شده است:
- هرسی و بلانچارد: رهبری، فرایند تأثیرگذاری بر فعالیتهای یک فرد یا گروه در تلاش برای دستیابی به هدف است.
- کوهن([2]): رهبری، هنر نفوذ و تأثیرگذاری بر دیگران است تا حداکثر عملکرد خود را برای انجام یک کار، هدف یا پروژه داشته باشند.
- کوزز و پوزنر([3]): رهبری، هنر بسیج دیگران است تا بخواهند برای آرمانهای مشترک مبارزه کنند.
- همفیل و کوونز([4]): رهبری، رفتاری است که فرد در هنگام هدایت فعالیتهای یک گروه به سمت هدف مشترک دارد.
یک رهبر میتواند تیم و یا شرکت شما را هدایت نماید، انگیزه دهد و الهام بخشی نماید. هر کس رهبری را متفاوت تجربه میکند. جان سی ماکسول([5]) این مفهوم را خیلی خوب جمعبندی میکند: رهبر کسی است که راه را بلد باشد و راه را نشان دهد. رهبری اثربخش باعث افزایش بهرهوری یک کسب و کار میشود زیرا به افراد یک تیم انگیزش میدهد و آنها را قادر میسازد تا مالکیت خود را حفظ کرده و نسبت به کار خود احساس اطمینان کنند. رهبران بزرگ از یک ذهنیت رشد برخوردار هستند که شفافیت، صداقت و بازخورد را تشویق میکنند. رهبران با عادیسازی شکستها به عنوان فرصتهای رشد، این روش را ترویج میدهند. از سویی در پاسخ به این پرسش که رهبری به چه معنا نیست، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- قدرت: رهبران بزرگ از طریق تأثیر و احترام به دیگران به رهبری دست مییابند
- کنترل: رهبران بزرگ غیرمستقیم هدایت میکنند و دیگران را قادر به اقدام میکنند. آنها همکاری میکنند و بازخورد میدهند.
- همه کارها را به روش خود انجام دهید: رهبران اثربخش به خوبی میدانند که موفقیتشان در گرو اعضای تیمشان است. توانایی آنها در واگذاری و تقسیم مسئولیتها برای بهرهوری و عملکرد تیمشان حیاتی است.
[1] Warwick University
[2] Cohen
[3] Kouzes and Posner
[4] Hemphill and Coons
[5] John C. Maxwell
تفاوت بین مدیریت و رهبری
یکی از باورهای غلط رایج در مورد رهبری، تلفیق آن با مدیریت است. افرادی که به سادگی مدیریت میکنند را میتوان رهبر دانست، در حالی که رهبران ممکن است در واقع پیشرو نباشند بلکه به سادگی فقط مدیریت کنند؛ اما چگونه میتوانید تفاوت را تشخیص دهید؟ وارن بنیس([1]) در کتاب «تبدیل شدن به یک رهبر([2])» به طور گستردهای در مورد تفاوت این مفاهیم صحبت کرده است که در زیر بیان شده است: «تفاوت اساساً در مورد جهت یا حرکت گروه است. این تمایز حتی از این کلمات نیز واضح است. رهبری عبارت است از هدایت گروه به سمت یک هدف است در حالی که مدیریت مربوط به کنترل وضعیت فعلی و حفظ وضعیت موجود است. به عبارتی رهبری همیشه در مورد یک هدف بلندمدت یا هدف خاص است که هنوز محقق نشده است ولی مدیریت مربوط به این است که اطمینان حاصل شود پیشرفت حاصله حفظ شود».
علاوه بر این، اهداف رهبر یا مدیر میتواند بسیار متفاوت باشد. مدیر نگران وظایف و حفظ فرایندهای وضعیت موجود است. این بدان معناست که توجه بیشتر به سمت فرایندها و منابع معطوف میشود. مدیر اغلب در نظر میگیرد که چه وظایفی موردنیاز است، چگونه میتوان آنها را بهبود بخشید یا حفظ کرد و بهترین استفاده از منابع فعلی چیست؛ بنابراین، نقش مدیر در مورد برنامهریزی، سازماندهی و نظارت است. از طرف دیگر، رهبری مربوط به اینجا و اکنون نیست بلکه آنچه میتواند باشد و آینده سازمان باید به سمت آن حرکت کند، تمرکز دارد؛ بنابراین رهبری بیشتر به این فکر میکند که چه اهدافی باید باشد و اینکه چگونه تیم میتواند برای رسیدن به اهداف با هم کار کنند.
یکی دیگر از موارد اصلی تفاوت بین این دو مفهوم ناشی از رویکردهای مدیریت و رهبری در برقراری ارتباط با تیم است. دیدگاه سنتی دیدگاهی است که در آن مدیریت به معنای توانمندسازی یا الهام بخشیدن نیست و بر وظیفه محوری تمرکز دارد؛ بنابراین هدف مدیر این است که به تیم کمک کند تا مراحل کار را تا حد ممکن کارآمد انجام دهد. سطح ارتباطی مشخصی وجود دارد اما هدف آن مدیریت گروه است و نه ارتقای آن به سطوح بالاتر. هدف مدیریت این نیست که لزوماً گروه را تقویت کند یا آن را به چیزی منحصربهفرد برساند و هدف تنها این است که از عهده وظایف تعیینشده تا حد ممکن با کارایی برآیند.
از طرف دیگر، رهبری اغلب حول تعامل با تیم شکل میگیرد. در بسیاری از تئوریهای رهبری (گرچه نه همه؛ به عنوان مثال رهبری اتوکراتیک) مسئولیت توانمندسازی زیردستان برای دستیابی به اهداف بر عهده رهبر است. رهبری مربوط به مدیریت گروههای موجود نیست، بلکه جذب و احترام تیمهایی است که به این چشمانداز میپردازند.
اگر زیردستان مایل به گوش دادن به پیام نیستند، دشوار است که هر نوع سبک رهبری را به کار گرفت. از آنجا که سبک بستگی زیادی به خرید تیم برای چشمانداز دارد، رهبران باید مهارتهای افراد را متمرکز کنند. به نوعی، رهبری به جای مدیریت وظایف، مردم را مدیریت کرده و آنها را برای دستیابی به اهداف بیشتر توانمند میکند.
از سویی مدیران مسئولیت را با تیم خود تقسیم میکنند و بنابراین مسئولیت را از خود سلب میکنند. در حالی که رهبری تمایل دارد که مسئولیت خود را حفظ کند. از آنجا که چشمانداز به طور کلی توسط رهبر ایجاد میشود، شکستهای موجود در مسیر دستیابی به آن به معنای این است که رهبر مسئولیت نهایی را بر عهده دارد. موارد فوق به این معنی نیست که رهبران نمیتوانند مدیر باشند و بالعکس. در حقیقت، رهبری و مدیریت اغلب دستبهدست هم میدهند. یک رهبر خوب معمولاً باید بتواند تیم را بسیج و تحت تأثیر قرار دهد و در عین حال بر روی هدایت افراد متمرکز باشد.
بنابراین، شباهتهایی بین رهبران و مدیران وجود دارد. مطمئناً در یک سازمان ممکن است انتخاب کمی بین این دو وجود داشته باشد و هر دو ممکن است در رأس یک سازمان «مسئول» باشند. با این حال، تردیدی وجود ندارد که تفاوتهای واقعی بین این دو نیز وجود دارد. مدیران صرفاً در شرکتها و سازمانها تعریف میشوند ولی رهبران میتوانند در خارج از چارچوب سازمانی حضور داشته باشند. یک تمایز اینست که رهبران، هدایت و راهنمایی میکنند و مدیران، مدیریت میکنند. این تمایز نشان میدهد که رهبران راه را نشان میدهند و مدیران آن را محقق میکنند؛ بنابراین رهبران، چشمانداز الهام بخشی ایجاد میکنند و افراد تصمیم میگیرند آنها را دنبال کنند. سپس مدیران مسئول تبدیل چشمانداز به یک برنامه عملیاتی هستند که سازمان را به سمت چشمانداز رهبر سوق میدهند. به عبارتی رهبران دارای پیروان هستند و مدیران دارای افرادی هستند که به آنها گزارش میدهند؛ به عبارت دیگر، کسانی که برای یک مدیر کار میکنند حق انتخاب کمی دارند، اما پیرو بودن یک انتخاب است. به نظر میرسد این یک نکته قابلبحث در زمینه سازمانی است به طوری که کارکنان در مورد پیروی از رئیس سازمان، انتخاب بسیار کمی دارند؛ بنابراین رهبری عبارت است از بیان پرسشهای «چه؟» و «چرا؟» و توانمندسازی افراد (پیروان) با دادن مسئولیت انجام کارهای درست. رهبران با افراد و هیجانات آنها کار میکنند. مدیران میپرسند «چگونه؟» و عمدتاً با فرایندها، مدلها و سیستمها کار میکنند. این تمایز در مطالعات وارن بنیس به عنوان استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و «پدر رهبری» ریشه دارد که بیان مینماید: «مدیران کارها را درست انجام میدهند اما رهبران کارهای درست را انجام میدهند».
وی اظهار میدارد که تمایز اصلی در نحوه تفکر ما درباره مسائل میباشد. به گونهای که اگر به انجام درست کاری تفکر میکنید، تمایل دارید در مورد مکانیسمها یا نحوه انجام وظایف تفکر کنید و این همان کاری است که یک مدیر انجام میدهد و انجام کار درست، یک مفهوم فلسفیتر است و ما را به تفکر درباره آینده، چشمانداز و رؤیاها وامیدارد که قطعاً نقش یک رهبر است. بنیس برخی از تمایزات بین مدیر و رهبر را مطابق با جدول شماره 1-1 ارائه میدهد.
جدول شماره 1-1: تمایزات بین مدیر و رهبر
مدیر | رهبر |
اجرا میکند | نوآوری میکند |
حفظ میکند | توسعه میدهد |
روی سیستمها و ساختار تمرکز دارد | بر روی افراد و هیجانات آنها تمرکز دارد |
سیستمها و افراد را کنترل میکند | به افراد الهام میبخشد |
شرایط موجود را میپذیرد | نحوه کارها را به چالش میکشد |
دیدگاه کوتاهمدت دارد | دیدگاه بلندمدت دارد |
وظایف را مدیریت میکند | افراد را رهبری میکند |
تمایز دیگری که میتوان بین مدیران و رهبران در نظر گرفت، در مورد ریسکها میباشد. در واقع تمایز در اینست که مدیران تمایل به ریسک گریزی و ملاحظه کاری دارند، اما رهبران ریسکپذیر هستند. رهبران نگران تحقق بخشیدن به چشمانداز خود هستند و بنابراین برخورد با مسائل و موانعی که باید در این راه برطرف شوند را طبیعی میدانند. همچنین آنها اغلب در مواجهه با ریسکها راحتترند و بنابراین میپذیرند که مسیر مناسب برای رسیدن به چشماندازشان، همیشه مسیر آسانترین نیست. این بدان معناست که رهبران سعی میکنند مسائل را به فرصت تبدیل کنند و برای انجام کار قوانین را زیر پا میگذارند و مدیران تمرکز بیشتری بر وضعیت موجود دارند و سعی میکنند ریسک را به حداقل برسانند. تردیدی وجود ندارد که رهبران تمایل دارند وضع موجود را به چالش بکشند و مدیران بیشتر بر حفظ آن متمرکز هستند. با این حال، اخیراً نگرش نسبت به ریسکپذیری با توجه به مسائل متعدد در شرکتها دچار تغییر شده است و ممکن است این تمایز نسبت به آنچه قبلاً وجود داشته، بسیار کمتر شده باشد.
در حالی که مدیریت و رهبری اشتراکات زیادی مانند سروکار داشتن با افراد و تحقق اهداف سازمانی دارند، اما در کارکردهای اصلی متفاوت هستند: کارکرد اصلی «مدیریت» برقراری نظم و سازگاری از طریق فرایندهایی مانند برنامهریزی، بودجهبندی، سازماندهی، کارگزینی و حل مسائل است. در حالی که کارکرد اصلی «رهبری» تولید حرکت و تغییر سازنده یا انطباقی از طریق فرایندهایی نظیر چشمانداز سازی، همسویی افراد، ایجاد انگیزش و الهام بخشی میباشد. |
[1] Warren Bennis
[2] On Becoming a Leader
اهمیت رهبری
یک رهبر میتواند در موفقیت یا شکست تیم تأثیرگذار باشد. تاریخ بشر پر از نمونههایی است که اهمیت یک رهبر خوب و بد را بیان میکند. مارتین لوتر کینگ([1]) تنها کسی نبود که رؤیایی داشت، اما او تنها کسی بود که توانست این رؤیا را برای ملت خود بیان کند و مردم را متقاعد کند تا چشمانداز او را دنبال کنند. وی به دلیل رهبری و توانایی خود در توانمندسازی افرادی که با استدلالهای او موافق بودند، توانست جامعه را متحول کند و به الهام بخشیدن به نسلهای مختلف کمک کند.
ارتش گوسفندها به رهبری یک شیر میتواند ارتش شیرها به رهبری یک گوسفند را شکست دهد. ضربالمثل آفریقایی |
اما توجه به این نکته بسیار مهم است که قدرتهای رهبران تحولآفرین همیشه یک نیروی خوب نیستند. تاریخ همچنین رهبرانی مانند ژوزف استالین([2]) را داشته است، رهبرانی که منجر به ویرانی و مرگ میلیونها نفر شدند. با این وجود، این مثالها قدرت رهبری را بیان میکنند. رهبری اساساً یک کاتالیزور برای اقدام است و میتواند اطمینان حاصل کند که عناصر مختلف درون سازمان تا حد ممکن کارآمد عمل میکنند. خوب یا بد، بسته به نوع رهبری فعلی قطعاً رهبری نتایج را تضمین میکند. رهبری مهم است زیرا:
- یک چشمانداز فراهم میکند: رهبری همیشه باید با یک چشمانداز شروع شود که سازمان به سمت آن حرکت کند. هیچ سازمان یا تیمی نمیتواند بدون داشتن تصوری روشن از مکانی که میخواهد باشد و آنچه میخواهد به دست آورد، زنده بماند.
- جهت را نشان میدهد: چشمانداز به سازمان جهت میدهد و ادامه مسیر را تضمین میکند.
- اقدام را آغاز میکند: دو مورد فوق به آغاز حرکت کمک میکنند، زیرا رهبری نقشه راه اقدامات برای دستیابی به اهداف را تدوین میکند. گاهی اوقات نفوذ رهبری در جهت هدایت افراد به سمت اقدام است، اما گاهی اوقات فهم چشمانداز میتواند به افراد کمک کند تا به تنهایی اقدام کنند.
- راهنمایی میکند: نه تنها رهبری برای شروع به اقدام کمک میکند، بلکه یک محیط حمایتی را نیز ایجاد میکند، زیردستان را به سمت اهداف هدایت میکند و اقدامات لازم را توضیح میدهد.
- فرهنگ سازمانی را تعیین میکند: رهبری یک فرهنگ را برای سازمان فراهم میکند که برای اطمینان از انسجام در سازمان مهم است. این امر اطمینان میدهد که کارکنان و مشتریان به طور یکسان میدانند که هنگام معامله با شرکت چه چیزی را دریافت میکنند.
- اعتمادبهنفس ایجاد میکند: با کمک یک چشمانداز مشخص و یک برنامه عملیاتی، رهبری قادر به ایجاد اعتمادبهنفس بیشتر در یک تیم است. برای زیردستان، داشتن شخصی برای راهنمایی، توضیح و پشتیبانی از طریق این فرایند میتواند یکی از قسمتهای مهم موفقیت باشد.
- انگیزش میدهد: رهبری همیشه انگیزههایی را برای پیروان فراهم میکند. کارکنان مختلف دارای انگیزههای متفاوتی هستند اما رهبری تمایل به ایجاد محیطی همراه با پاداش (اعم از مالی یا غیرمالی) دارد.
- استعدادها را جذب میکند: دنیای امروز همه چیز درباره کارکنان دانشی است. کارمند امروز فقط به دنبال انجام وظایف نیست. آنها میخواهند مهارتهای خود را به خوبی استفاده کنند و تواناییهای خود را بیشتر توسعه دهند. کارمند اساساً اغلب به دنبال چالش و قدردانی است. یک رهبر از طریق چشمانداز و ماهیت انگیزشی خود میتواند استعدادها را بهتر جذب کند که به نوبه خود میزان موفقیت آن سازمان را افزایش میدهد. یک رهبر اطمینان میدهد سازمان فقط فعالیت نمیکند، بلکه به طور فعالانه به چیزی دست مییابد؛ اهداف، جهتگیری و راهنمایی را برای شرکت فراهم میکند. این اتحاد و انسجام را ایجاد میکند و به افراد قدرت میدهد تا در جهت یک چشمانداز مشترک تلاش نمایند و به موفقیت دست یابند.
- تصمیمگیری بهتری صورت میگیرد: رهبران عالی قادر به شناسایی سیگنال ناشی از ایرادات هستند. آنها زمینه، دیدگاههای متفاوت و محیط خود را برای تصمیمگیری آگاهانه در نظر میگیرند. وقتی تصمیمات اشتباهی میگیرند، اعتراف میکنند و از آنها میآموزند.
- نوآوری را ترویج میدهد: شرکتها وقتی رهبرانشان از دریافت و ارائه بازخورد سازنده استقبال میکنند، بیشتر میتوانند نوآوری نمایند. آنها انعطافپذیر هستند و میدانند چگونه در برابر عدم اطمینان، خوشبینی خود را گسترش دهند.
- بر نگهداشت تیم تأکید دارد: افراد وقتی احساس انگیزش، الهام و شنیده شدن میکنند در محیط کار خود شادتر هستند. جای تعجب نیست که 75 درصد افراد به دلیل برخورد نامناسب مدیر خود شغلشان را ترک میکنند. رهبران اثربخش میدانند چگونه دیگران را بشناسند و روحیه آنها را تقویت کنند.
[1] Martin Luther King
[2] Joseph Stalin
تعریف رهبر سازمانی
هر کس ایدههای خاص خود را در مورد معنای کلمات رهبر و رهبری دارد. این کلمات به طور گستردهای در سازمانها و کشورها و همچنین در طیف وسیعی از زمینههای مختلف نظیر مذهبی، ملی، خیریه و سازمانی استفاده میشوند. با این حال تنها مطلبی که در تمام مفاهیم رهبری مشترک میباشد اینست که یک رهبر، مسئولیت هدایت پیروان خود را بر عهده دارد.
متأسفانه همه کسانی که به موقعیتهای قدرت منصوب میشوند لزوماً رهبران خوبی نیستند. در واقع تعریف رهبری خوب یا حتی جنبههای خوب رهبری بسیار دشوار است. با این حال، شناسایی برخی از سبکهای نسبتاً ناکارآمد رهبری بسیار آسان است که حداقل به رهبران جدید ایده میدهد که از چه چیزهایی باید خودداری کنند. رهبری ناکارآمد شامل رویکردهایی به شرح زیر میباشد.
- رهبر تنها تصمیمگیرنده و قدرت حاکمیت در همه امور است: این رویکرد رهبر را تنها شخصی میداند که میتواند برای یک خانواده و یا سازمان تصمیم بگیرد؛ بنابراین بقیه اعضای سازمان باید پیرو باشند. این بدان معناست که آنها هیچ ابتکاری ندارند و تصمیمی نمیگیرند. این افراد همچنین در قبال نتایج اقدامات خود مسئولیتی ندارند. این رویکرد سبب بروز مسائل بزرگی برای سازمان میگردد. مسائلی نظیر عدم همافزایی؛ عدم ابتکار عمل؛ عدم انگیزش.
- حق همیشه با رهبر میباشد: همه ما اشتباه میکنیم. این بخشی از ماهیت انسان بودن ما میباشد. با این حال برخی از رهبران حاضر نیستند اعتراف کنند که اشتباه کردهاند. بهزعم آنها، حق همیشه با رهبر میباشد. اطرافیان به زودی میفهمند که تنها راه موفقیتشان در یک سازمان صرفاً با گفتن «بله یا چشم» به رهبر است. مسئله بزرگ در این رویکرد اینست که هر چه مدت زمان طولانیتری این نوع رهبر در پست سازمانی باشد، بهبود سازمان سختتر میشود. چرا که رهبر تحمل کمتری نسبت به تفکر مستقل دیگران پیدا میکند و هر کسی که توانایی داشته باشد به احتمال زیاد از سازمان خارج میشود.
رفرنس مطالب:
سرفصل دوره آموزشی رهبری سازمانی
بخش اول: تعاریف و مفاهیم رهبری
- تعاریف رهبری
- تفاوت بین مدیریت و رهبری
- اهمیت رهبری
- تعریف رهبر سازمانی
- نظریات رهبری
- عوامل رهبری
- اصول رهبری
- توسعه رهبری
- رهبری اثربخش
- فرایند رهبری اثربخش
بخش دوم: سبکهای رهبری
- انواع رهبران: 1- رهبر مدیرمآبانه؛ 2- رهبر رابطهمند؛ 3- رهبر انگیزشی؛ 4- رهبر الهامبخش؛ 5- رهبر تحولگرا
- اهمیت سبکهای رهبری
- انواع سبکهای رهبری: 1- سبک رهبری دستوری؛ 2- سبک رهبری اتوکراتیک؛ 3- سبک رهبری بوروکراتیک؛ 4- سبک رهبری دموکراتیک؛ 5- سبک رهبری کاریزماتیک؛ 6- سبک رهبری پیشقدم؛ 7- سبک رهبری چشماندازگرا؛ 8- سبک رهبری پیونددهنده؛ 9- سبک رهبری عدم مداخله؛ 10- سبک رهبری پدرسالارانه؛ 11- سبک رهبری کوچینگ؛ 12- سبک رهبری مراودهای؛ 13- سبک رهبری خدمتگزار؛ 14- سبک رهبری تحولآفرین؛ 15- سبک رهبری استراتژیک؛ 16- سبک رهبری تیمی؛ 17- سبک رهبری تسهیلکننده؛ 18- سبک رهبری میان فرهنگی؛ 19- سبک رهبری وضعیتی
- اثربخشی سبکهای رهبری
بخش سوم: ویژگیهای رهبری اثربخش
- ویژگیهای یک رهبر اثربخش: ویژگیهای شخصیتی؛ ویژگیهای شخصی؛ ویژگیهای فردی؛ ویژگیهای سازمانی
بخش چهارم: مهارتهای رهبری اثربخش
- تعریف مهارتهای رهبری
- اهمیت مهارتهای رهبری
- توسعه مهارتهای رهبری
- انواع مهارتهای رهبری اثربخش: الف- مهارتهای شخصی؛ ب- مهارتهای کار با دیگران؛ پ- مهارتهای تخصصی
بخش پنجم: رهبران سمّی
- تعریف رهبران سمّی
- اثرات رهبران سمّی
- ویژگیهای رهبران سمّی
- تصورات غلط در خصوص رهبران سمّی
- نحوه برخورد با رهبران سمّی
- آیا میتوان یک رهبر را سمزدایی کرد؟
یادآور میشود سرفصلهای پیشنهادی فوق برای 24 ساعت آموزشی (یعنی 3 روز 8 ساعته) تدوین گردیده است و در صورتی که تعداد ساعات آموزشی کاهش یابد، مطالب مهمتر و به صورت فشرده تدریس میگردد.
منابع محتوایی دوره آموزشی رهبری سازمانی
محتوای ارائه شده در دوره رهبری سازمانی بر اساس کتابهای زیر که توسط دکتر جواد فقیهیپور تألیف شده، ساختاربندی گردیده است:
نمونه اسلایدهای پاورپوینت دوره آموزشی رهبری سازمانی
نمونه اسلایدهای پاورپوینت ارائه شده توسط دکتر جواد فقیهیپور در دوره آموزشی رهبری سازمانی:
مدت زمان دوره آموزشی رهبری سازمانی
مدت زمان پیشنهادی برای اثربخشی بیشتر این دوره آموزشی بین 1 روز (8 ساعت) تا 3 روز (24 ساعت) میباشد. هر چند با توجه به محدودیتهای سازمانی چه از لحاظ زمان و چه از لحاظ منابع مالی، میتوان این دوره آموزشی را در تعداد ساعات کمتر و به صورت فشردهتری نیز برگزار نمود.
نمونه گواهینامه پایان دوره آموزشی رهبری سازمانی
در پایان دوره آموزشی در صورت تمایل گواهینامه پایان دوره به فراگیران اهدا میگردد که نمونهای از آن را در تصویر زیر مشاهده مینمایید.
دورههای آموزشی برگزار شده با محوریت رهبری سازمانی
نیازسنجی آموزشی دوره
در راستای اثربخشی بیشتر این دوره آموزشی و جهت هماهنگی بیشتر در خصوص کمیت و کیفیت محتوای دوره آموزشی با توجه به تعداد و سطح فراگیران و همچنین اهداف آموزشی شرکت یا سازمان خود، میتوانید قبل از برگزاری دوره طی یک جلسه تلفنی یا آنلاین با مدرس دوره (دکتر جواد فقیهیپور) تماس داشته باشید تا نیازسنجی دقیقی صورت گرفته و بدین ترتیب اثربخشی آموزشی در سطح بسیار بالاتری تحقق یابد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.