آشنایی با مهارت حل مسئله و تصمیمگیری
تعریف مسئله
فرهنگ لغت آکسفورد یک مسئله را اینگونه تعریف میکند: «یک موضوع مشکوک یا دشوار که نیاز به راهحل دارد» و «چیزی که فهم یا انجام یا مقابله با آن دشوار است». مسئله عبارت است از چیزی که از توان سازمان برای رسیدن به هدف میکاهد؛ به دیگر سخن، مسئله بر وضعیتی دلالت دارد که سازمان را از کسب هدفهایش باز میدارد. در واقع مسئله آن چیزی است که مانع رسیدن ما به هدف شود، در مقابل فرصت که موجب زودتر رسیدن ما به هدف میشود. وقتی که شخص با موقعیت یا تکلیفی روبرو میشود که نمیتواند از طریق کاربرد اطلاعات و مهارتهایی که در آن لحظه در اختیار دارد به آن موقعیت یا تکلیف پاسخ دهد، گفته میشود او با مسئلهای روبرو شده است؛ بنابراین میتوان اینگونه بیان نمود که مسئله، موقعیتی است که فرد در مواجهه با آن و به کمک اطلاعات موجود در آن لحظه، نتواند سریع و به طور مناسب پاسخ دهد.
ما دائماً در معرض فرصتهای زندگی، محل کار، مدرسه و خانه هستیم. با این حال بسیاری از فرصتها از دست میروند یا از آن استفاده کامل نمیشود. اغلب افراد نمیدانند که چگونه از یک فرصت استفاده کنند و در واقع موانعی ایجاد میکنند. این موانع میتوانند یک وضعیت بالقوه مثبت را به یک وضعیت منفی و یک مسئله، تبدیل کنند. این ماهیت انسان است که علاقهمند است بر روی مسائل کوچک و راهحلهای آسان توجه و تمرکز نماید چرا که کار بر روی مسائل بزرگ و اصلی که ممکن است علت برخی از مسائل کوچکتر باشد، سختتر است.
تفاوت بین مشکل و مسئله
بسیاری از ما دو واژه مشکل و مسئله را بهجای یکدیگر و در حد واژههایی مترادف به کار میبریم. این در حالی است که در مدیریت و برخی دیگر از شاخههای علوم انسانی، تفاوت مشکل و مسئله در نگاه کارشناسان و متخصصان، بسیار جدی است و مراقب هستند که این دو واژه را به جای یکدیگر به کار نبرند. البته ماجرا در حد یک حساسیت از جنس ادبیات نیست؛ بلکه توجه به فرق مشکل و مسئله باعث میشود که مهارت ما در حل مسئله و تصمیمگیری افزایش پیدا کند.
مشکل یک قضاوت حسی است؛ اینکه یک جای کار میلنگد و چیزی در جایی آنچنانکه باید باشد نیست (اما چه چیزی؟ در کجا؟ چرا؟ اینها را نمیدانیم). مشکل میتواند یک نارضایتی، ناراحتی، نگرانی و یک وضعیت نامطلوب باشد؛ اما آنقدر مبهم که نمیتوان آن را توضیح داد و تشریح کرد. وقتی حس میکنیم مشکلی وجود دارد، معمولاً معتقدیم که باید در آینده، کاری برای رفع آن مشکل انجام دهیم؛ اما چه کاری؟ نمیدانیم. چون هنوز حتی در تعریف و توصیف وضعیت موجود، ضعف داریم. مشکل در مقایسه با مسئله، بسیار مبهمتر است. مسئله شفافتر است و در آن، وضعیت فعلی و احتمالاً وضعیت مطلوب تا حد خوبی مشخص شده است. آنچه نمیدانیم، روش و اقدامهای مناسب برای حرکت از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب است.
بهبیاندیگر، مشکل موقعیت نامطلوبی است که میزان ابهام و پیچیدگی آن بالاست؛ تا جایی که زوایای مختلف آن بر ما پوشیده است و نمیدانیم چگونه باید آن را مطالعه کرده و از آن رهایی یابیم. بهعبارتدیگر راه برونرفت از مشکلات، معلوم نیست و چاره کار به نظر هیچکس نمیرسد؛ اما مسئله، وضوح بیشتری دارد. هر چند تشخیص مسئله در بسیاری از موارد کار هرکسی نیست و به ریزبینی و دقت نظر قابلتوجهی نیاز دارد، ولی وقتی تشخیص داده شد، ابتدا و انتهای آن تا حد زیادی روشن است. وقتی با یک مسئله مواجهیم، اغلب میدانیم که علت آن چیست و چه عواملی آن را به وجود آوردهاند.
مشکل «دیده» میشود؛ اما مسئله «تعریف» میشود.
مشکلات حل نمیشوند، بلکه ابتدا به مسئله تبدیل میشوند و سپس مسئله حل میشود.
بسیاری از مشکلات وجود دارند که اصلاً دیده نمیشوند. هنر ما در زندگی شخصی و در محیط کار این است که مشکلات را ببینیم و به آنها توجه کنیم. مثلاً ممکن است در رابطه عاطفی میان دو نفر، مشکل وجود داشته باشد؛ اما یکی از این دو نفر، اصلاً متوجه نشده که مشکلی وجود دارد. همین که فرد، متوجه میشود که جایی از این رابطه میلنگد و همه چیز، خوب و مطلوب نیست، به مشکل در رابطه، توجه کرده است. توجه به مشکل بسیار مهم است و اگر مشکل را نبینیم، به احتمال زیاد آن مشکل عمیقتر، گستردهتر و پیچیدهتر میشود و در آینده ما را با مشکلات بزرگتر و جدیتری روبرو خواهد کرد؛ اما دیدن مشکل، کافی نیست. حالا باید مشکل را به مسئله تبدیل کرد. به این معنی که در تبدیل مشکل به مسئله، ابتدا باید ببینیم که وضعیت فعلی چیست. سپس مشخص کنیم که وضعیت مطلوب ما چیست و چه باید باشد. در ادامه باید راهکارهایی برای تغییر وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب جستجو کنیم و از میان آنها، مناسبترین راهکار را انتخاب کنیم (این مرحله آخر، همان چیزی است که به آن تصمیمگیری گفته میشود). توجه داشته باشید که وقتی یک مشکل را بررسی میکنیم، ممکن است متوجه شویم که این مشکل، ترکیبی از چند مسئله است؛ بنابراین برای مواجهه با آن مشکل، باید چند مسئله را به موازات یکدیگر تعریف و بررسی کنیم.
تعریف تصمیم و تصمیمگیری
تصمیم عبارتست از یک گزینش که به موجب آن، شخص درباره موقعیتی به نتیجهای نائل میشود. تصمیم، معرف یک رفتار یا عمل درباره «چه باید کرد» یا «چه نباید کرد» است. تصمیمگیری یک فرایند است و تصمیم، نتیجه آن است.
بهطور کلی یک مدیر در اجرای وظایف روزانه یا وظایف کلی خود، نقشهای متفاوتی را ایفا میکند. بعضی از این نقشها دارای اهمیت کمتر و برخی دارای اهمیت بیشتر و اساسیتر هستند. مهمترین نقشی که مدیر در طیف وظایف اداری، مالی یا سیاسی خود ایفا میکند، نقش تصمیمگیری است.
تصمیمگیری عبارت است از فرایند گزینش مطلوبترین یا منطقیترین راهحل در حل یک مسئله یا در نیل به یک هدف.
تصمیمگیری عامل محرک و موتور مولد سازمان و نقطه اوج فعالیتهای مدیریت و بیانگر قطع کامل جریان تفکر، اندیشه، مذاکره و مشاوره در مورد موضوع و یا موضوعهای متعددی است که در انتظار رسیدن به مرحله اتخاذ تصمیمات مناسب و مطلوب هستند. تصمیمگیری در بافت سازمانی فرایندی است که به گزینش یک رشته اعمال از میان دو یا چند انتخاب منجر میشود یعنی اعمالی که به قصد کمک به نیل به اهداف سازمانی به اجرا درمیآیند؛ بنابراین تصمیمگیری سازمانی عبارتست از انتخاب اعمالی که در جهت حل مسائل سازمانی قرار دارند.
مدیریت = تصمیمگیری = انتخاب
از تعاریف متعدد میتوان نتیجه گرفت که تصمیمگیری عبارت است از فرایندی که به انتخاب یک راهحل، با توجه به معیارهای موردنظر برای حل یک مسئله منجر میشود. تصمیمگیری به هر صورت که تعریف شود مهمترین وظیفهای است که بر عهده مدیران گذاشته شده است و البته این بدان معنی نیست که آنها در این مسئولیت تنها هستند بلکه میتوانند با انتخاب و بهکارگیری شیوههای انگیزشی مناسب، سایرین را نیز در فرایند تصمیمگیری درگیر نمایند.
اهمیت مهارت حل مسئله
بیشتر آنچه در زندگی روزمره انجام میشود به نوعی دربردارنده سطوحی از حل مسئله است. اقتصاد دنیای در حال تغییر، شرایط اجتماعی و مسئولیتهای کاری، وجود مهارت حل مسئله را برای هر شخص ضروری میسازد. حل مسئله تشخیص و کاربرد دانشها و مهارتهایی است که منجر به پاسخ درست یادگیرنده و یا رسیدن به هدف موردنظر میشود. عنصر اصلی حل مسئله، کاربست دانش و مهارتهای قبلاً آموخته شده در موقعیتهای تازه است. پولیا معتقد است که حل مسئله چیزی جز کشف کردن نیست و معتقد است که از اوایل کودکی و دبستان باید روش حل مسئله را به کودکان یاد داد. او مراحلی را برای حل مسئله مطرح میکند و برای هر کدام مهارتهایی را برشمرده است که شامل فهمیدن یا درک مسئله، طرح نقشه، اجرای نقشه و ارزیابی نتایج است.
حل مسئله یک مهارت اساسی برای زندگی در عصر حاضر است، نوعی تفکر معطوف به هدف بوده و فرایند ذهنی و تفکر منطقی و منظمی است که به فرد کمک میکند تا هنگام رویارویی با مشکلات، راهحلهای متعددی را جستجو و سپس بهترین راهحل را انتخاب کند.
حل مسئله، یکی از مؤلفههای شناخت اجتماعی و فرایندی شناختی رفتاری است که در آن فرد میکوشد برای موقعیتهای مشکلآفرینی که در زندگی روزمره با آنها مواجه میشود راهحلهای سازش یافته و مؤثر را شناسایی و کشف کند. در این تعریف، حل مسئله به عنوان یک فعالیت هدفمند، مجدانه و آگاهانه در نظر گرفته میشود. حل مسئل، شامل پنج گام: ادراک خویشتن، تعریف مسئله، تهیه فهرستی از راهحلهای مختلف، تصمیمگیری در مورد مناسبترین راهحل و امتحان کردن راهحل انتخابی است.
مهارت حل مسئله، به عنوان یک مهارت نرم (یک قدرت شخصی، برخلاف یک مهارت سخت که از طریق آموزش آموخته میشود) و همچنین به عنوان یک استعداد برای حل مسئله خلاقانه و مؤثر در نظر گرفته میشود که کارفرمایان به عنوان یکی از باارزشترین ویژگیهایی متقاضیان شغلی، به دنبال آن هستند. به عنوان مثال، ممکن است یک معلم نیاز داشته باشد که عملکرد دانشآموزان خود را در آزمون مهارت نوشتن بهبود بخشد. ممکن است یک مدیر فروشگاه در تلاش باشد تا سرقت کالاها را کاهش دهد. یک متخصص کامپیوتر ممکن است به دنبال راهی برای سرعت بخشیدن به یک برنامه کند باشد. افرادی که فاقد مهارت حل مسئله و تصمیمگیری هستند، معمولاً:
- وجود مشکل را دلیل بر ضعف، بیکفایتی، بیلیاقتی، بیاستعدادی، نادانی و… خود میدانند.
- به هنگام مواجه با مشکلات و مواقعی که باید تصمیمی را بگیرند، مرتب خود را سرزنش و ملامت میکنند.
- معتقدند که یک دنیای خوب، دنیای بدون مشکل است.
- روش معمول این افراد، اجتناب یا فرار است.
- معمولاً بدون اندیشیدن کافی؛ باعجله و تکانشی عمل میکنند.
- در مقابل مشکلات و موقعیتهای تصمیمبرانگیز، احساس درماندگی و ناامیدی میکنند.
- قادر به پیشبینی پیامد راهحلها و نتیجه تصمیمگیریهای خود نیستند.
مسئله چیزی است که فهم یا انجام یا مقابله با آن دشوار است که میتواند یک وظیفه، یک وضعیت یا حتی یک شخص باشد. حل مسئله شامل روشها و مهارتهایی برای یافتن بهترین راهحل برای مسائل است. حل مسئله بسیار مهم است زیرا همه ما تصمیماتی برای تصمیمگیری داریم و سؤالاتی برای پاسخگویی در زندگی ما وجود دارد. افراد شگفتانگیزی نظیر النور روزولت، استیو جابز، مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ جونیور، همگی حلکننده مسائل بزرگ بودند. والدین، معلمان، پزشکان و… همگی باید در حل مسائل مختلف، خوب عمل نمایند. مهارت حل مسئله برای زندگی روزمره همه افراد حائز اهمیت است. از سویی تقریباً در هر حرفه و شغلی، حل مسئله یکی از مهارتهای مهمی است که کارفرمایان در متقاضیان شغلی به دنبال آن هستند. یافتن جایگاه شغلی اعم از کارمندی، مدیریتی یا حرفهای که به نوعی به مهارت حل مسئله احتیاج نداشته باشد، دشوار است.
در خصوص اهمیت مهارت حل مسئله میتوان به گزارشهای سازمان بهداشت جهانی و انجمن آموزش و توسعه آمریکا استناد نمود. بهگونهای که سازمان بهداشت جهانی 10 مهارت اصلی زندگی را مشتمل بر 1)تصمیمگیری؛ 2)حل مسئله؛ 3)اندیشه خلاق؛ 4)تفکر خلاقانه؛ 5)تفکر نقادانه؛ 6)مهارتهای ارتباطی؛ 7)مهارتهای بین شخصی؛ 8)فائق آمدن بر عواطف؛ 9)فائق آمدن بر فشارهای روحی؛ 10)خودآگاهی و همدلی، مشخص مینماید و از سویی انجمن آموزش و توسعه آمریکا در آوریل 1990 گزارشی از نتایج یک بررسی درباره ضرورت توسعه منابع انسانی منتشر کرد. در این بررسی مدیران اجرایی 93 درصد از 500 شرکت فورچون و بنگاههای خصوصی ایالات متحده اظهار کرده بودند که آنها علاوه بر آموزش خواندن، نوشتن و کار با رایانه، برنامه آموزش مهارتهای پایه را در محل کار خود فراهم کرده یا قصد فراهم کردن آن را دارند. مهارتهای ویژهای که در این شرکتها بیشترین توجه به آنها شده بود عبارتند از: حل مسئله (58 درصد)، کار تیمی (51 درصد)، مهارتهای میان فردی یا تعاملی (48 درصد)، ارتباط کلامی (45 درصد)، ارتباط شنیداری (43 درصد)، ارتباط نوشتاری (41 درصد) و هدفگذاری (33 درصد).
خطاهای رایج در حل مسئله
به استناد مطالعات صورت گرفته، افراد در هنگام حل مسئله ممکن است دچار خطاهایی به شرح زیر گردند که قطعاً آگاهی نسبت به این خطاها، میتواند به افراد در اجتناب از آنها کمک نماید:
1- احساسی و هیجانی وارد موضوع میشوند.
2- بر مبنای شرطیشدگی عمل میکنند.
3- به جای یافتن راهحل، از دیگران تقلید کورکورانه میکنند.
4- به اولین چیزی که به ذهنشان خطور میکند عمل میکنند.
5- وقتی موضوع و ابعاد آن برایشان روشن نیست، مردد میشوند و نظر دیگران را معیار خود قرار میدهند. این افراد دائم نظراتشان را تغییر میدهند.
6- بر اساس آسانترین و سریعترین راهی که آنان را به جواب میرساند حل مسئله میکنند.
7- پیامدها را در نظر نمیگیرند.
8- به موقع اقدام نمیکنند، یا دیر یا زود اقدام میکنند.
آموزش مهارت حل مسئله
آموزش حل مسئله روشی درمانی است که ماروین آر گلدفرید (1980) بیشترین کوشش را در راه گسترش این روش درمانی به خرج داده است. اندیشه اصلی گلدفرید این است که باید به مددجویان یا مراجعان راههای برخورد درست با موقعیتهای کلی را آموخت نه صرفاً راهحلهای خاص برای مشکلات خاص را. این روش مددجو را یاری میدهد تا از مجموعه مهارتهای شناختی مؤثر خود برای کنار آمدن با موقعیتهای بین شخصی مسئلهآفرین استفاده کند. مهارتهای حل مسئله را بهطور مستقیم به مسئله سازگاری در کودکان، نوجوانان و بزرگسالان ارتباط دادهاند. از سوی دیگر، نقص در مهارتهای حل مسئله را با اختلالهای گوناگونی در عملکردهای روانشناختی شامل سوءاستفاده از مواد دارویی، افسردگی، اضطراب، نابسامانی رفتاری، مشکلات مربوط به ازدواج و تربیت فرزند و روابط نادرست بین شخصی مرتبط دانستهاند. از سوی دیگر پیوند بین حالات آسیب شناختی روانی و نقص در مهارتهای حل مسئله به صورت فزایندهای مشهود است. در نتیجه افزایش آگاهی از اهمیت مهارتهای حل مسئله و سازگاریهای حاصل از آن، امروزه از تکنیک آموزش حل مسئله برای حل مشکلات جمعیتهای گوناگون استفاده میشود.
پیامدهای مهارت حل مسئله
1- شادکامی: افرادی با آموزش مهارت حل مسئله، نگرش و ارزیابی مثبتی نسبت به خود و زندگی پیدا میکنند. آنها با بهکارگیری مهارتهای حل مسئله، توانایی تصمیمگیری درست و مدیریت احساسات، افکار، رفتار و شناخت خود را دارا میشوند. در واقع آموزش حل مسئله به افراد کمک میکند تا با مشکلات مقابله مسئلهمدار داشته باشند و بتوانند افکار خود را تصحیح نموده و به مشکلات و سختیها با دید مثبت بنگرند که این مثبتاندیشی میتواند باعث تغییر دیدگاه فرد نسبت به خود و دیگران شده، عزتنفس آنها را افزایش دهد و این امر موجب افزایش شادکامی شود. همچنین حل مسئله به دلیل افزایش توانمندیهای افراد در حل مسائل ارتباطی، زمینه را برای بهبود روابط اجتماعی فراهم میکند و منجر به افزایش احساسات کفایت و در نتیجه شادکامی میشود.
2- عزتنفس: نتایج مطالعات مختلف نشان میدهد که مهارتهای حل مسئله بر افزایش عزتنفس افراد مؤثر است.
3- ابراز وجود: ابراز وجود یک مهارت اجتماعی مهم در دوران رشد یک نوجوان است و شامل جنبههای هیجانی، شناختی و رفتاری میشود. در بعد هیجانی، ابراز وجود شامل ابراز رفتارهای بین فردی بدون احساس اضطراب یا خشم است. در واقع فردی که دارای سطح مناسبی از ابراز وجود است از اینکه دیگران او را مورد تمسخر و سرزنش قرار دهند، هراسی ندارد و حاضر نیست از حقوق مسلم خود دست بردارد؛ بنابراین توانایی ابراز وجود به عنوان مانعی در مقابل سرکوبی و سانسور افکار و ابتکار فرد عمل میکند.
4- افکار خودکشی: نتایج مطالعات حاکی از آن است که آموزش مهارت حل مسئله میتواند در کاهش افکار خودکشی افراد مؤثر باشد. چرا که آموزش حل مسئله فرایند افسردگی را تحت تأثیر قرار میدهد و با کمک به کاهش نشانههای افسردگی مسلماً در کاهش افکار خودکشی مؤثر است؛ زیرا افکار خودکشی خود یکی از مؤلفههای افسردگی است.
5- نگرش به مواد مخدر: نتایج مطالعات مختلف نشان میدهد که آموزش مهارت حل مسئله به افراد معتاد میتواند از میزان نگرش مثبت آنها به سمت مصرف مواد افیونی به طور چشمگیری بکاهد. بنابراین، آموزش مهارت حل مسئله و مهارت تصمیمگیری میتواند در پیشگیری، درمان، پیشگیری از بروز این بیماری و تغییر نگرش افراد معتاد به استفاده از مواد مخدر مناسب و سودمند باشد. نتایج مطالعات دیگری حاکی از آن است که مهارت حل مسئله به منزله سپری در مقابل تأثیرات منفی حوادث اضطرابزای زندگی بوده و افرادی که واجد این مهارت نباشند بیشتر در معرض خطر سوءمصرف مواد نظیر قرص اکستاسی هستند.
6- صمیمیت زناشویی: صمیمیت زناشویی یک مشخصه کلیدی و مهم روابط زناشویی و از ویژگیهای بارز یک ازدواج موفق به شمار میآید. این ویژگی به وجود تعامل بین همسران اشاره میکند. نبود یا کمبود آن، یک شاخص آشفتگی در رابطه زناشویی است. نتایج مطالعات مختلف نشان میدهد که کاربرد مهارت حل مسئله میزان صمیمیت زوجین را افزایش میدهد.
7- انگیزش پیشرفت: گاگ و برلینر انگیزش پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه به موفقیت در یک زمینه فعالیت خاص تعریف کردهاند. به طور کلی اکتساب مهارت آموزش حل مسئله میتواند نوعی خود تغییری در فرد ایجاد کند که با تنظیم اهداف در زندگی، عملکرد بهتر و در نتیجه رضایت از زندگی و افزایش انگیزش را باعث میشود.
8- خودپنداره تحصیلی: خودپنداره تحصیلی یکی از عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی و عبارت از نگرش کلی فرد نسبت به تواناییهای خویش در رابطه با یادگیری میباشد. تصور مثبت فرد راجع به خود، نه تنها میتواند در تحصیل وی تأثیر بگذارد، بلکه این تصور عاملی مثبت در جهت رسیدن به کمال مطلوب در امر تحصیل نیز هست و برعکس، افرادی که احساس خوبی درباره توانایی خود ندارند، حتی بدون توجه به نژاد و رنگ پوست، به ندرت در فعالیتهای تحصیلی خود موفق هستند. نتایج مطالعات مختلف حاکی از آن است که آموزش مهارتهای حل مسئله باعث توانمندی و ارتقای خودپنداره تحصیلی افراد میگردد.
9- پیشرفت تحصیلی: پیشرفت تحصیلی یکی از موضوعاتی است که در حوزه آموزش عالی و سیستم دانشگاهی هر کشوری اهمیت زیادی دارد. چارچوبی که برای پیشرفت تحصیلی ترسیم میشود، میتواند آینده یک کشور یا ملت را تحت تأثیر قرار دهد. بهزعم پژوهشگران، یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیلی، مهارت حل مسئله میباشد. بهگونهای که با آموزش مهارت حل مسئله و بازخورد و تقویت به موقع به افراد، موجبات آگاهی آنان از تواناییها و ارزش قائل شدن به تواناییها فراهم میشود و از این طریق انگیزش پیشرفت آنان افزایش مییابد.
10- اضطراب آزمون: هنگامی که افراد در موقعیتی نظیر ارزیابی عملکرد قرار میگیرند شاهد جلوه خاصی از اضطراب با نام اضطراب آزمون هستیم. بسیار دیده شده است که برخی از افراد از لحاظ توانایی و استعداد یادگیری در سطح یکسانی هستند ولی به دلیل اضطراب، عملکرد متفاوتی را به هنگام آزمون و یادگیری مطالب قبل از آزمون از خود نشان میدهند. پژوهشگران مختلف نشان دادهاند که آموزش مهارت حل مسئله میتواند در کاهش اضطراب آزمون افراد مؤثر باشد.
سرفصل دوره آموزشی مهارت حل مسئله و تصمیمگیری
بخش اول: تعاریف و مفاهیم حل مسئله
بخش دوم: مهارتهای حل مسئله
بخش سوم: فرایند حل مسئله
بخش چهارم: سوگیریهای شناختی تصمیمگیری
بخش پنجم: تکنیکهای حل مسئله و تصمیمگیری
بخش ششم: فعالیتها و بازیهای حل مسئله و تصمیمگیری
بخش هفتم: راهکارهای بهبود مهارت حل مسئله و تصمیمگیری
شرکت در دوره مهارت حل مسئله و تصمیمگیری برای چه کسانی مفید است؟
1- افرادی که به دنبال حل مسائل زندگی شخصی خود و اتخاذ تصمیمات بهینه هستند.
2- مدیرانی که به دنبال حل مسائل سازمانی و اتخاذ تصمیمات بهینه هستند.
3- مدیرانی که به دنبال تحقق بهرهوری (اثربخشی و کارایی) در شرکت یا سازمان خود هستند.
4- مدیرانی که میخواهند تصمیمات موثری را در شرکت یا سازمان خود بگیرند.
5- افرادی که میخواهند در زندگی شخصی خود تصمیمات درستی بگیرند.
6- افرادی که میخواهند از ضررهای هنگفت و سنگین ناشی از تصمیمات خود جلوگیری نمایند.
7- افرادی که به دنبال ارائه راهحلهای خلاقانه و نوآورانه در تصمیمات خود هستند.
8- افرادی که علاقهمندند مسائل خود را به شیوهای خلاقانه حل نمایند.
9- افرادی که به دنبال بهبود وضعیت موجود در زندگی شخصی و کاری خود هستند.
10- افرادی که به دنبال کسب موفقیتهای عالی در زندگی شخصی خود هستند.
11- افرادی که میخواهند از بروز بحرانهای بزرگ در زندگی شخصی یا شغلی خود اجتناب نمایند.
12- افرادی که به دنبال ایجاد محیط زندگی شخصی و سازمانی پایدار هستند.
13- افرادی که علاقهمند به فعالیت به عنوان یک مشاور حرفهای هستند.
14- دانشجویانی که علاقهمند به یادگیری عمیق مباحث مدیریتی میباشند.
15- دانشآموختگان و کارکنانی که علاقهمند به تصدی پستهای مدیریتی در شرکت یا سازمانهای خصوصی و دولتی میباشند.

منابع محتوایی دوره
- فقیهیپور، جواد و کشاورز، میثم و سیمیاری، مهدی و روایی، سلطنت (1400)؛ مهارت حل مسئله و تصمیمگیری؛ تکنیکها و بازیها، تهران، انتشارات دارالفنون، چاپ اول.
- فقیهیپور، جواد و کشاورز، میثم و سیمیاری، مهدی و روایی، سلطنت (1400)؛ مهارت حل مسئله و تصمیمگیری؛ مهارتها و سوگیریها، تهران، انتشارات دارالفنون، چاپ اول.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.