آشنایی با مهارت هوش نگرشی
نگرش
آلپورت نگرش را به عنوان یک حالت آمادگی ذهنی یا عصبی تعریف میکند که از طریق تجربه شکل میگیرد و بر پاسخ فرد به همه موضوعات و موقعیتهایی که با آنها مرتبط است، تأثیر مستقیمی دارد. وقتی از نگرش کسی صحبت میکنیم، به هیجانات و رفتارهای شخص اشاره میکنیم. نگرشها به ما کمک میکنند که چگونه شرایط را ببینیم. نگرشها نحوه رفتار ما نسبت به موقعیت یا موضوعات را تعریف میکنند. نگرشها ممکن است به سادگی یک ارزیابی یک شخص یا یک موضوع باشند، به عنوان مثال «من حسین را بیشتر از سایر همکارانم دوست دارم» یا سایر واکنشهای هیجانی ما نسبت به موضوعات و افراد، به عنوان مثال «من از مدیران متنفر نیستم» یا «حسن مرا عصبانی میکند». همچنین نگرشها، شناختهای درونی یا باورها و افکار ما درباره افراد و اشیاء را به وجود میآورند. به عنوان مثال «حسین باید بیشتر کار کند» یا «علی دوست ندارد در این بخش کار کند». پس نگرشها باعث میشود که رفتار خاصی نسبت به یک موضوع یا شخص داشته باشیم. اگرچه مؤلفههای احساسی نگرشها، درونی هستند، اما میتوان از روی رفتارهای افراد به نگرشهای آنها پی برد.
شکلگیری نگرش
چگونه نگرش شکل میگیرد؟ شکلگیری نگرش نتیجه یادگیری، الگوبرداری از دیگران و تجربیات مستقیم در مواجهه با دیگران و سایر موقعیتهاست. نگرشها بر تصمیمات ما تأثیر میگذارند، رفتار ما را هدایت میکنند و بر آنچه به طور انتخابی به یاد میآوریم تأثیر میگذارند. نگرشها دارای نقاط قوت متعددی هستند و مانند اکثر چیزهایی که از طریق تجربه آموخته میشوند یا تحت تأثیر آنها قرار میگیرند، میتوان آنها را سنجید و آنها را تغییر داد.
نگرشهای یک فرد در محیط کار، تعیینکننده مهمی برای رفتارهای مرتبط با عملکرد نظیر کمیت و کیفیت تولید، تعهد سازمانی، غیبت، ترک خدمت و… هستند. به طور کلی، نگرشهای فرد بر عملکردش تأثیر میگذارد تا به روشی خاص عمل کند. اینکه آیا نگرش باعث ایجاد یک رفتار خاص میشود به عوامل مختلفی از جمله فشارهای خانواده و همسالان، تجربیات کاری گذشته و حال و همچنین هنجارهای گروهی (استانداردهای رفتاری) بستگی دارد. به عنوان مثال، افراد ممکن است از شغل خود و یا شرکتی که در آن کار میکنند متنفر باشند اما ممکن است ترجیح دهند که ادامه همکاری دهند زیرا موقعیتهای کاری جایگزینی وجود ندارد. به همین ترتیب، افراد ممکن است کاری که انجام میدهند را دوست داشته باشند اما به دلیل عدم دریافت پاداش یا فشار از سوی همکاران، همکاری خود را متوقف کنند.
نگرش و رفتار
والدین یا مدیرانی که سعی در ایجاد تغییرات عمده در خانواده یا سازمان دارند کار خود را اغلب با ارزیابی و سپس تلاش برای تغییر نگرش فرزندان یا کارکنان آغاز مینمایند. این رویکرد با این تفکر متعارف سازگار است که نگرشها بر رفتار تأثیر میگذارد. به طور کلی، باورها و ارزشها مقدم بر نگرشها هستند که پس از آن رفتار را تحت تأثیر قرار میدهند. در عین حال، گرچه نگرشها بر رفتار تأثیر میگذارند، تأکید بر این نکته نیز مهم است که رفتار نیز میتواند بر نگرشها تأثیر بگذارد.
همانطور که بخش قابلتوجهی از تحقیقات علوم اجتماعی تأکید میکند، یکی از مؤثرترین روشهای تغییر باورها و ارزشها، تغییر در رفتارهای مربوطه است. تغییر ارزشها و نگرشهای فردی، به ویژه آنهایی که عمیق میباشند، اینکه مستقیماً تغییر کنند بسیار دشوار است زیرا ارزشهای افراد بخشی از یک سیستم مرتبط به هم هستند که در آن هر ارزش با ارزشهای دیگر گره خورده و تقویت میشود؛ بنابراین، والدین یا مدیران باید دریابند عملاً غیرممکن است که بتوان یک ارزش خاص را جدا از سایر ارزشهای فرد تغییر داد. در عوض والدین یا مدیران با تمرکز بر رفتارها و تعاملات مربوطه میتوانند پیامدهای موردنظر خود را در فرزندان یا کارکنان شکل دهند. تغییر در رفتارها بهخودیخود، لزوماً به تغییر نگرش تبدیل نمیشود. در واقع، تغییر در نگرشهای فرد ممکن است برای مدت زمان قابلتوجهی منجر به تغییرات رفتاری شود و یا در برخی موارد هرگز رخ ندهد.
بنابراین، اگر قرار است تغییر نگرش رخ دهد، والدین یا مدیران باید از تغییرات رفتاری مربوطه با انگیزشهای درونی حمایت کنند که این امر تغییر را با سایر نگرشها و رفتارهای ارزشمند پیوند میدهد.
تغییر نگرش
چگونه میتوان نگرش کسی را تغییر داد؟ برای تغییر نگرش یک شخص باید به مؤلفههای شناختی و هیجانی توجه نمود. چگونه میتوان شخصی را متقاعد نمود که در یک برنامه آموزشی شرکت کند وقتی که فرد بیان میکند: من وقت کافی ندارم یا من خیلی گرفتار هستم.
یک رویکرد، به چالش کشیدن رفتار کسی با ارائه اطلاعات جدید است. به عنوان نمونه به شخص بگویید که طی روز زمان خود را صرف چه اموری میکند؟ این عمل یک رویکرد شناختی است که اطلاعات جدیدی به یک شخص ارائه میگردد. ارائه اطلاعات جدید، یکی از روشهای تغییر نگرش و در نتیجه تغییر در رفتار شخص است.
تحول در نگرش به طور معمول به زمان، تلاش و عزم راسخ نیاز دارد، اما قابل انجام است. مهم اینست که انتظار تغییر سریع در نگرش یک شخص را نداشته باشید. مدیران باید بدانند که تغییر نگرش امری زمانبر است و نباید یک انتظار غیرواقعی برای تغییر سریع داشته باشند. نگرشها در طول زندگی و از طریق فرایند جامعهپذیری شکل میگیرند. فرایند جامعهپذیری یک فرد شامل شکلگیری ارزشها و باورهای وی در طول سالهای کودکی است که نه تنها تحت تأثیر خانواده، دین و فرهنگ میباشد بلکه تحت تأثیر عوامل اقتصادی – اجتماعی قرار دارد. فرایند جامعهپذیری بر نگرش فرد نسبت به کار و رفتار وی تأثیر میگذارد.
اهمیت نگرش کارکنان
نگرش یک حالت ذهنی روانشناختی است. بسته به شرایط و زمان، نگرش فرد تغییر میکند. این تغییر را میتوان به راحتی در رفتار فرد تشخیص داد: نحوه گفتگو، رفتار و واکنش فرد. در بیشتر سازمانها، نگرش کارکنان میتواند احساس وفاداری وی نسبت به سازمان را نشان دهد.
اگر نگرش یک کارمند در محیط کار ضعیف باشد، بااستعدادترین و ماهرترین کارمند ممکن است محکوم به عملکرد بسیار ضعیف گردد. از طرف دیگر، کارکنانی که از نظر فداکاری و مشارکت مثبت هستند، تلاش زیادی میکنند. اگرچه ممکن است این دسته از کارکنان استعداد و مهارت بالاتری نداشته باشند. امروزه سازمانها از اهمیت نگرش آگاه شدهاند. این سازمانها بیش از هر زمان دیگری تلاش خود را صرف ایجاد بهترین نگرش در بین کارکنان خود مینمایند.
نگرش مثبت به شما قدرت میدهد تا به جای اینکه شرایط بر شما تسلط داشته باشد، شما بر شرایط مسلط باشید. جویس میر
عوامل تأثیرگذار بر نگرش کارکنان
اگر یک کارمند خوشحال باشد، عملکردی عالی خواهد داشت؟ این سناریو ایدهآل نیست. بعضی اوقات نگرش افراد باعث حواسپرتی میشود و میتواند روی دیگران تأثیر منفی بگذارد. وظیفه مدیریت یک سازمان اینست که این عوامل را کنترل کند و از بروز نگرشهای منفی در محیط کار جلوگیری نماید. برخی از مؤلفههایی که میتواند نگرش کارکنان را تحت تأثیر قرار دهد عبارتند از: رضایت شغلی؛ تعلقخاطر کارکنان؛ اتصال هیجانی؛ مشکلات و مسائل شخصی.
نگرش و کار
در بیشتر موقعیتها، نگرش خوب منجر به رفتارهای مثبت و نگرش منفی منجر به رفتارهای منفی میشود. کارمندی که به ارزشهای اصلی شرکت باور دارد، در محیط کار احتمالاً رفتاری مثبت از خود نشان میدهد. در سازمانهایی که کارکنان، یکدیگر را دوست دارند و به مدیریت سازمان نیز اعتماد دارند، احتمالاً نگرشهای مثبتی حاکم میباشد. کارکنان با نگرش مثبت، بهرهوری بالاتری دارند و از ترک خدمت و غیبت کمتری در محیط کار برخوردار خواهند بود. با این حال، اگر از کارکنان انتظار میرود که بدون مشوق اضافی، ساعتهای طولانی و به طور منظم کار کنند، نگرش منفی به سرعت ایجاد شده و سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد و عملکرد و بهرهوری آن سازمان را دچار مشکل خواهد کرد. پیشگیری بهترین راهحل برای تغییر نگرش کارکنان است. شما میتوانید به جای اینکه منتظر منفی نگری در بین آنها باشید، از روشهای مختلفی برای تغییر نگرش کارکنان استفاده کنید. وقتی مدیریت به نگرانیهای کارکنانش گوش دهد و به آنها پاسخ دهد، فضای منفی بین مدیریت و کارکنان وجود نخواهد داشت. پس با کارکنان ارتباط برقرار کنید و از نظر حرفهای و شخصی به نگرانیهای آنها گوش فرا دهید و به طور جدی روی آنها کار کنید.
قدرت نگرش
موفقیت از طریق نگرش حاصل میشود. نگرش شما نسبت به هر چیزی در زندگی، عظمت دستاوردهای شما را تعیین میکند. هر شخصی در این دنیا قدرت دارد. ما قدرت را فقط با استفاده از پول و نفوذ تعریف میکنیم اما قدرت بسیار بالاتر از اینست. قدرت، توانایی تأثیرگذاری بر زندگی دیگران به وسیله گفتار یا کردار شما است.
نحوه تفکر شما در مورد خود و دیگران، نحوه برخورد با دیگران ، کلماتی که استفاده میکنید، زبان بدن، نحوه اقدام و تعامل با دیگران میتواند تأثیر بیشتری از میزان دانش و مهارت شما در یک کار بر موفقیت کنونی و آینده شما داشته باشد. ممکن است شما در کار و مهارت خود بهترین باشید، اما اگر مغرور باشید و نتوانید با همتیمیهای خود کنار بیایید، در حرفه خود خیلی پیشرفت نخواهید داشت زیرا هیچ یک از اعضای تیم نمیخواهد با شما کار کند. اگر در به دست آوردن و نگهداشت شغل یا دوستان خود با مشکل مواجه هستید، احتمالاً نتیجه نگرش اشتباه شماست.
وقتی صحبت از موفقیت مالی میشود، به یاد داشته باشید که موفقیت مالی شما در وهله اول به نوع نگرشتان بستگی دارد. اگر شما فردی مغرور یا شخصی باشید که در مقابل افراد قدرتمند خوب رفتار میکند اما نسبت به افراد پایینتر از خود مغرور هستید، بدانید هرگز موفق نخواهید شد. وقتی تعارض در افکار و رفتار درونی شما وجود دارد، زندگی بیرونی شما هرگز نمیتواند مخالف افکار درونی شما باشد. اگر به ثروت دیگران حسادت کنید، هرگز ثروت جذب نخواهید کرد. اگر به شهرت دیگران حسادت میکنید، هرگز فکر نکنید که مشهور خواهید شد. آنچه در دیگران نمیتوانید دوست داشته باشید، ضمیر ناخودآگاه شما هرگز چنین چیزی را برای شما ایجاد نخواهد کرد.
هر روز سعی کنید به یک شخص کمی بهتر از دیروز تبدیل شوید. فقط کمی بهتر شدن کافی است. به آرامی تغییر را در خود خواهید دید. در کمترین زمان به جاده بزرگمنشی خواهید رسید. نگرش شما بهتر خواهد شد و شخصیت شما را به سمت تعالی سوق میدهد. اگر نمیتوانید افراد مثبتی را برای گذراندن وقت با آنها پیدا کنید، بهتر است اوقات خود را به تنهایی با کتابهای مثبت سپری کنید. وقتی از موارد منفی فاصله بگیرید اتفاقات بزرگی در زندگی شما رخ خواهد داد.
استعداد ذاتی در مقابل نگرش
زیگ زیگلار سخنران انگیزشی درخشان و نویسنده آمریکایی بیان میدارد: «نگرش شما تعیینکننده منزلت شما خواهد بود و نه استعداد ذاتی شما». مهارت و استعداد مهم هستند ولی اگر با نگرش بد، عدم نظم و انضباط و بیتوجهی به قوانین همراه باشد، هیچ موفقیتی وجود ندارد.
پرسشی که هنگام تصمیمگیری نهایی جهت استخدام یک فرد میتوان پرسید اینست که یک داوطلب چه چیزی را با خود به سازمان میآورد؟ چگونه شخص موردنظر به ارتقاء فرهنگ سازمان کمک خواهد کرد؟ آیا مهارتهای وی در تناسب با نگرش فرد هستند؟ هر فردی باید درک کند که نگرشش بیشتر از مهارتهایش برای موفقیت در زندگی تأثیرگذار هستند.
نگرش چیست؟ نگرش در بهترین حالت نگاه یک فرد به کار، جامعه و زندگی است. این ذهنیت است که به فرد اجازه میدهد تا در شکستها و موفقیتهای زندگی تعادل برقرار کند. نگرش در نهایت چیزی است که خوشبختی یا عدم خوشبختی فرد را تعیین میکند.
مطمئناً استعداد ذاتی برای موفقیت فرد در زندگی بسیار مهم است. با این وجود موفقیت یا شکست در هر کاری را بیشتر میتوان ناشی از نگرش ذهنی فرد دانست تا قابلیت ذهنی. در واقع نگرش چیز کوچکی است که تفاوت زیادی ایجاد میکند.
هوش نگرشی یا AQ
وقتی اتفاقی در زندگی رخ میدهد، تمایل داریم که آن را خوب یا بد برچسبگذاری کنیم. در واقع هیچ رویدادی خوب یا بد نیست بلکه این نگرش ما نسبت به آن رویداد است که خوب یا بد است.
به طور مثال دو نفر که در زندگی شرایط مشابهی داشتند، شغل خود را از دست دادند. واکنش فرد اول به اتفاق موصوف این بود که اتفاق خیلی بدی رخ داده است و در نتیجه افسرده و ناامید شد، اعتمادبهنفس خود را از دست داد و تبدیل به شخصی بسیار منفی شد. او به دنبال مقصر قلمداد کردن دیگران بود و بهانهجویی میکرد چرا که از دست دادن شغل برایش بسیار اسفبار بود.
فرد دوم نیز شغل خود را از دست داد؛ اما این پرسش را از خود پرسید: خدایا، آیا میخواهی سرنوشت دیگری برایم رقم بزنی؟ او به جای سرزنش و بهانهجویی و منفی شدن، شروع به جستجوی راههایی جدید نمود. او اقدام به شبکهسازی با دیگران کرد و به خداوند توکل نمود. خداوند نیز در زمینهای متفاوت برای او دری گشود و شغلی جدید برایش مهیا شد. او شغل جدید خود را سکویی برای تقویت ایمان خود میداند. او اکنون خوشبختترین فرد است!
دو فرد با تجربهای یکسان که یکی عکسالعمل منفی و دیگری عکسالعمل مثبت دارد. این امر یک رویداد نیست، بلکه نگرشی است که ما نسبت به آن رویداد داریم.
دو نفر دیگر نیز وضعیت بسیار مشابهی داشتند. هر دو نفر به دفتر کارفرمای خود فراخوانده شدند و از هر دو نفر به دلیل سهمی که در موفقیت شرکت داشتند، تقدیر گردید. به هر دو نفر پاداش زیاد و افزایش حقوق قابلتوجهی داده شد.
ارتقاء و افزایش حقوق برای یکی از آنها منجر به ایجاد یک نگرش متکبرانه شد. او احساس کرد که خودش مسئول همه دستاوردهایش است. او کمکی که افراد دیگر به او داشتند را فراموش نمود و به جای رهبر به یک رئیس تبدیل شد. افراد از وی ناراحت شدند. افزایش حقوق این توهم را برایش ایجاد کرد که او میتواند هر چیزی را که بخواهد به دست بیاورد. سطح زندگیاش بالاتر از میزان درآمدش افزایش یافت. این ارتقاء بزرگ منجر به بیاحترامی او نسبت به دیگران شد و همچنین نسبت به مشکلات مالی و چالشهای خانواده خود بیتوجهی نمود.
فرد دیگر نیز ارتقا و افزایش مشابهی را دریافت کرد. نگرش او اما کاملاً متفاوت بود. او خدا را شکر کرد که این فرصت و نعمت را به وی داده است. او این ارتقاء را فرصتی برای کمک به کارکنان تحت مدیریت خود در نظر گرفت. او یاد گرفت که چگونه افراد را به جای ریاست کردن، هدایت کند. پول اضافی که به دست آورد او را به سمت یک سبک زندگی فاخر سوق نداد. بلکه نگرش سپاسگزارانه، وی را بر آن داشت تا بیش از هر زمان دیگری به اهداف خداپسندانه و خیرخواهانه نزدیک گردد. این ارتقاء به او کمک کرد تا همسر، پدر، دوست و رهبر بهتری شود.
همانگونه که مشاهده کردید اتفاقات مشابهی رخ داده است ولی با این وجود دو نگرش و نتایج متفاوت به دست آمده است. انسانها ظرفیت عظیمی در تغییر بهترین یا بدترین اتفاقاتی که رخ میدهد را دارند. انسانها این توانایی را دارند که از بدترین و بهترین شرایط، بهترین استفاده را ببرند. همه اینها بستگی به این دارد که چه نگرشی را اتخاذ نمودهایم. در واقع میزان پیشرفت یک فرد در زندگی با توجه به نگرش وی تعیین میشود و استعداد به اندازه نگرش در تعیین میزان ارتقاء یک فرد در زندگی مهم نیست.
نگرش شاید مهمترین عامل برای موفقیت کارکنان و یک کسبوکار باشد. کارکنانی با نگرش مثبت تمایل دارند از کار خود لذت ببرند و به جزئیات توجه کنند. انرژی مثبت مسری میگردد. رقابت دوستانه بین مدیران میتواند منجر به موفقیت کسبوکار گردد. افراد با نگرشهای مثبت میتوانند راهحلهایی مؤثر برای مسائل پیدا کنند و حتی از بروز مسائل جلوگیری کنند.
توانایی تطبیق و تغییر هوشمندانه پویاییهای زندگی شخصی و سازمانی با استفاده از مفهوم نگرش و ادراک را هوش نگرشی میگویند. هوش نگرشی منجر به تفکر درست و بروز رفتارهای حرفهای در زندگی شخصی و فردی میگردد. در حالیکه بهبود ضریب هوشی (IQ) دشوار است، اما خبر خوب اینکه هوش نگرشی (AQ) یک فرد همیشه قابل تنظیم و بهبود است.
با توجه به ماهیت جدید هوش نگرشی و لزوم پیادهسازی این مفهوم در دو بعد شخصی (خانوادگی) و سازمانی (فردی و مدیریتی) میتوان از مثلث هوش نگرشی به عنوان ابزارهای ارتقای هوش نگرشی شخصی و فردی بهره برد. مثلث هوش نگرشی دارای سه مؤلفه اصلی میباشد که عبارتند از گشتالت، طرحوارهها و خطاهای شناختی (تحریف شناختی و سوگیری شناختی).
منبع: فقیهیپور، جواد و جنتی، حامد و مهاجران، آرش و مصطفوی، سیده ساناز (1400)؛ هوش نگرشی، تهران، انتشارات دارالفنون، چاپ اول.
سرفصل دوره آموزشی مهارت هوش نگرشی
بخش اول: نگرش
بخش دوم: ادراک
بخش سوم: ماهیت هوش نگرشی
بخش چهارم: تحریفهای شناختی
بخش پنجم: سوگیریهای شناختی
بخش ششم: راهکارهای تغییر و بهبود نگرش
شرکت در دوره مهارت هوش نگرشی برای چه کسانی مفید است؟
1- افرادی که به دنبال تغییر نگرش منفی خود به نگرشی مثبت در زندگی شخصی و کاریشان هستند.
2- افرادی که به دنبال حفظ و ارتقای نگرش مثبت در زندگی شخصی و کاری خود هستند.
3- افرادی که میخواهند در زندگی شخصی و کاری خود دچار تحریفهای شناختی نشوند.
4- افرادی که میخواهند از سوگیریهای شناختی در تصمیمات خود اجتناب نمایند.
5- افرادی که میخواهند از سوگیریهای شناختی در ارتباطات خود اجتناب نمایند.
6- افرادی که میخواهند دچار مغلطهها و سفسطهها در زندگی شخصی و کاری خود نشوند.
7- افرادی که میخواهند بر مشکلات و مسائل زندگی شخصی و کاری خود با استفاده از قدرت نگرش فائق آیند.
8- افرادی که میخواهند دچار درماندگی آموخته شده در زندگی شخصی و کاری خود نشوند.
9- افرادی که میخواهند در مقابل مشکلات و مسائل زندگی شخصی و کاری خود تسلیم نشوند.
10- افرادی که میخواهند در هر شرایطی احساس خوشبختی نمایند.

هنوز بررسیای ثبت نشده است.